مشترک

مشترک به معنای داشتن شریک است و به نوعی به روابطی اشاره دارد که در آن چند نفر در یک امر یا موضوع شریک می‌شوند. این مفهوم می‌تواند شامل راه‌های مشترک، مانند مسیرهای عمومی، و همچنین مواردی باشد که به صورت معنوی یا حسی بین افراد تقسیم می‌شود. برای مثال، یک نظر یا تصمیم مشترک، یا حتی مواردی مانند مالکیت بر دارایی‌ها، همگی از مصادیق این مفهوم هستند. به عبارت دیگر، هر چیزی که به چندین نفر تعلق داشته باشد و به صورت مشارکتی مورد استفاده یا بهره‌برداری قرار گیرد، در زمره امور مشترک قرار می‌گیرد. این مفهوم در زندگی روزمره ما بسیار رایج است و در بسیاری از جنبه‌های اجتماعی و اقتصادی وجود دارد.

لغت نامه دهخدا

مشترک. [ م ُ ت َ رَ ] ( ع ص ) شریک داشته شده. عام: طریق مشترک؛ راه عام. دارای شریک. شریک دار. ( ناظم الاطباء ). آنچه بین یکی ودیگری سهمی و حصه ای باشد خواه حسی و خواه معنوی، مانند: طریق مشترک. امر مشترک. رای مشترک. ( از اقرب الموارد ). آنچه متعلق به چند تن باشد. آنچه میان چند تن به مشارکت و انبازی باشد: مراتب میان اصحاب مروت... مشترک و متنازع است. ( کلیله و دمنه ). چنانکه دو مرد در چاهی افتند یکی بینا و یکی نابینا، اگرچه هلاک میان هر دو مشترک است؛ اما عذر نابینا به نزدیک اهل خرد و بصر مقبولتر باشد. ( کلیله و دمنه )

فرهنگ معین

(مُ تَ رَ ) [ ع. ] (اِمف. ) دارای شریک، شریک دار.
(مُ تَ رِ ) [ ع. ] (اِفا. ) ۱ - شریک و انباز در چیزی. ۲ - کسی که روزنامه یا مجله ای را آبونه است.

فرهنگ عمید

ویژگی چیزی که مال چند نفر باشد، آنچه چند نفر در آن سهم داشته باشند و همه از آن بهره ببرند.
آن که در مالی یا ملکی با دیگری شریک است.

فرهنگ فارسی

چیزی که مال چندنفرباشد، آنچه چندنفردر آن سهم وحصه داشته باشندوهمه از آن بهره ببرند
( اسم ) ۱ - کسی که در مالی یا ملکی با دیگری شریک است. ۲ - کسی که روزنامه یا مجلهای را آبونه است جمع: مشترکین.

فرهنگستان زبان و ادب

{subscriber, abonné (fr. )} [عمومی] شخص حقیقی یا حقوقی که با پرداخت وجهی از خدمات خاصی استفاده کند

جملاتی از کلمه مشترک

تغافلی که به حال کسی بود مخصوص هزار بار به از التفات مشترک است
بحس مشترک عکس خیال است و زآنجا منعکس بر حس و حال است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم