کلمه مزیت در زبان فارسی به معنای برتری یا ویژگی مثبت یک چیز نسبت به چیز دیگر است. این واژه هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع به کار میرود و برای جمع بستن آن میتوان از مزایا استفاده کرد. هنگام به کارگیری این کلمه، معمولاً به ویژگیها یا فواید یک چیز اشاره میشود. همچنین میتوان با استفاده از قیدها و صفتها، مزیت را توصیف کرد. در جملات حاوی این کلمه، توجه به تطابق فاعل و مفعول اهمیت دارد.
مزیت
لغت نامه دهخدا
مزیت. [ م ُ زَی ْ ی َ ] ( ع ص ) روغن زیت مالیده شده. ( از اقرب الموارد ) ( غیاث ).
مزیت. [ م َ ] ( ع ص ) روغن دار؛ طعام مزیت؛ طعام روغن دار. ( منتهی الارب ). آنچه در آن روغن زیتون داخل کند. ( از اقرب الموارد ). روغن زیتون دار. طعام روغن زیتون دار. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مزیوت شود.
مزیة. [ م َ زی ی َ ] ( ع اِمص، اِ ) فزونی. ( منتهی الارب از ماده «م زو» ). فضیلت. ج، مزیات و مزایا. ( اقرب الموارد ). فضیلت و افزونی. کل شی تمامه و کماله. ج، مزایا. ( دهار ). فضیلت. ( مهذب الاسماء ). مزیت. افزونی. زیادتی. و رجوع به مزیت شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
( اسم ) افزونی و رجحان ( از نظر علم عقل بزرگواری شجاعت و غیره ) برتری رجحان امتیاز: و در حل مشکلات معارف نقلی و کشف معضلات مطالب عقلی بر امثال و اضراب مزیت تقدیم یافته... جمع: مزایا.
روغن دار
جملاتی از کلمه مزیت
به اقتدار چه نازی که روزی ایران را مزیت و شرف و فخر و اعتباری بود
زاسم رافعست اینجمله رفعت که در اشیاءست پیدا وین مزیت
بنزد کسانی که این غم خورند مزیت بود حزن را بر سرور