مدنی

مدنی به معنای مربوط به مدینه است و در دو زمینه اصلی به کار می‌رود: یکی به معنای شهری و اجتماعی و دیگری به معنای دینی و قرآنی. در زمینه دینی، این واژه به آیاتی اشاره دارد که در دوران اقامت پیامبر اسلام در مدینه نازل شده‌اند.

مفهوم عمومی

این واژه به چیزی که به زندگی شهری، سازمان‌ها، و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی مرتبط است، اشاره دارد و می‌تواند به زندگی در شهرها و تعاملات اجتماعی در آن‌ها مربوط باشد.

کاربردهای خاص

آیات مدنی: به آیاتی که در مدینه بر پیامبر نازل شده‌اند، اطلاق می‌شود. این آیات شامل قوانین و مقررات مربوط به زندگی اجتماعی، روابط خانوادگی، و مسائل اقتصادی و سیاسی هستند.

حقوق مدنی: به مجموعه‌ای از قوانین و مقرراتی اشاره دارد که روابط حقوقی میان افراد در یک جامعه را تنظیم می‌کند. این قوانین شامل مسائل مربوط به مالکیت، قراردادها، مسئولیت‌ها و حقوق فردی است.

آداب و رسوم مدنی: به رفتارها و هنجارهای اجتماعی که در زندگی شهری پذیرفته شده‌اند، اشاره دارد.

لغت نامه دهخدا

مدنی. [ م ُ نا ] ( ع ص ) مرد ضعیف. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
مدنی. [ م ُ ]( ع ص ) نزدیک شونده. رجوع به ادناء شود. || نزدیک گرداننده. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ادناء شود.
مدنی. [ م ُدْ دَ ] ( ع ص )نزدیک گردنده. ( آنندراج ). نزدیک شده. ( ناظم الاطباء ).
مدنی. [ م ُ دَن ْ نی ] ( ع ص )آنکه نزدیک می گرداند و سبب نزدیک شدن می گردد. رجوع به تدنیة شود. || آنکه جستجو می کند در کارهای خرد و بزرگ. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تدنیة شود.
مدنی. [ م ُ دُ ] ( ص نسبی )منسوب به مدن به معنی شهرها. رجوع به مَدَنی شود.
مدنی. [ م َ دَنی ی / م َ دَ ] ( ص نسبی ) باشنده شهر. ( از غیاث اللغات ). شهری. شهرباش. حضری. مدری. قراری. ساکن حضر. ساکن شهر. مقابل بدوی. ( یادداشت مؤلف ). اهل شهر. منسوب به مدینه به معنی شهر. || مربوط به شهر. شهری: تعلیمات مدنی. || منسوب به مدینةالرسول. مربوط به مدینة الرسول:
ای مدنی برقع مکی نقاب
سایه نشین چند بود آفتاب.نظامی.|| خوش طبع. صاحب سلیقه. مقابل دهاتی. ( ناظم الاطباء ). رجوع به معنی اول شود. || نام قسمی خط عربی. الف های این خط به سوی دست راست کج می شده و در شکل این خط خفتگی کمی بوده است. ( ابن الندیم، از یادداشت مؤلف ).
مدنی. [ م َ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به مدینه که به معنی شهر است عموماً و شهر یثرب خصوصاً. و در نسبت به مدینه خلاف است که مدنی باید گفت ویا مدینی و اقوال صرفیان و لغویان و نسابه ها در این باره مضطرب است. مؤلف لسان العرب یکبار گوید مدینه حصنی است که در وسط زمینی بنا شده و هر زمینی که در وسط آن حصنی سازند مدینه است و نسبت بدان مدینی است و بار دیگر هنگام ذکر مدینةالرسول گوید اگر مرد و یاجامه را بدین شهر نسبت کنند مدنی است و اگر پرنده ومانند آن را نسبت دهند مدینیه و گویند حمامة مدینیةو جاریة مدینیة و از قول کسی که بدو اطمینان ندارد آورده است که اگر نسبت به مدینةالرسول باشد، مدنی باید گفت و اگر به مدینةالمنصور [ بغداد ] نسبت دهند مدینی گویند و نسبت به مدائن کسری مدائنی است. ولی سمعانی نسبت به مدینه را خواه مدینةالرسول، خواه بغدادو خواه مدینه اصفهان یا نیشابور و جز آن ها مدینی گرفته است. رجوع به ریحانة الادب ذیل همین مدخل شود.
مدنی ٔ. [ م ُ ن ِءْ ] ( ع ص ) مرتکب شونده عیب و نقص. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).

فرهنگ معین

(مَ دَ یّ ) [ ع. ] (ص نسب. ) ۱ - شهرنشین. ۲ - آیاتی که در مدینه بر پیامبر (ص. ) نازل شد.

فرهنگ عمید

۱. مربوط به جامعۀ متمدن، مربوط به تمدن.
۲. مربوط به مدینه، شهری در عربستان.
۳. از مردم مدینه.
۴. [مقابلِ مکی] ویژگی سوره هایی از قرآن که در مدینه نازل شده.

فرهنگ فارسی

منسوب به مدینه
( صفت ) منسوب به مدینه. ۱ - منسوب و مربوط به مدینه ( شهر مطلقا ). ۲ - آنچه مربوط به مدینه ( شهر معروف ) باشد: به رفع قرائت مکی است و مدنی. ۳- شهرنشین. یا تعلیمات مدنی. توضیح بعضی مدنی بضم اول و دوم خوانند منسوب تبه مدن ( بضم اول و دوم ) جمع مدینه ولی اصح مدنی است نسبت بمدینه ( مفرد ).
منسوب است به مدینه

ویکی واژه

شهرنشین.
آیاتی که در مدینه بر پیامبر نازل شد.

جملاتی از کلمه مدنی

این سوره بقول مفسّران مکّی است، و بقول بعضی مدنی، صد و چهل و نه حرفست، سی و پنج کلمه، هشت آیت. و درین سوره نه ناسخ است و نه منسوخ. و فی الخبر عن‌ ابن عباس قال: قال رسول اللَّه (ص): إِذا زُلْزِلَتِ تعدل نصف القرآن و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ تعدل ثلث القرآن و قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ تعدل ربع القرآن.
ای نبی مدنی وی در درج ذوالمن که دوصد موسی عمران برنطقت الکن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال عشقی فال عشقی فال مکعب فال مکعب فال مارگاریتا فال مارگاریتا