متمثل

متمثل به معنای تجسم‌یافته، نمایان‌شده یا به تصویر درآمده است. این کلمه برای توصیف حالتی به کار می‌رود که یک مفهوم، احساس، یا ایده به صورت عینی و قابل مشاهده در می‌آید. به عبارت دیگر، وقتی می‌گوییم چیزی متمثل شده است، به این معناست که آن چیز به شکلی ملموس و قابل درک به نمایش درآمده است.

لغت نامه دهخدا

متمثل. [ م ُ ت َ م َث ْ ث ِ ] ( ع ص ) پدیدکننده مثل و آنچه بر مثال چیزی بود. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). اقامه کننده مثل و مثل آورنده. ( ناظم الاطباء ). || آن که قصاص میگیرد و پاداش میخواهد از کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تمثل شود. || مقلد ( ناظم الاطباء ). || کسی که درخواست میکند کنایه و یا استعاره و یا مثل را. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(مُ تَ مَ ثِّ ) [ ع. ] (اِفا. ) مثل آورنده.

فرهنگ عمید

۱. مثل آورنده.
۲. شبیه، مانند.
۳. آنچه به تصویر درآمده، متصور.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - مثل آورنده. ۲ - مثال زننده. ۳ - شبیه شونده مقلد جمع: متمثلین.

جملاتی از کلمه متمثل

ز مکر و شعبده عشق هان و هان بخبر باش که آن پری متمثل بصورت بشر آمد
دانستم که این معنی بتجربه و امتحان حکیمان و اختبار جلیسان راست گردد، پس روی از نظاره اطلال بتجربه رجال آوردم و فرقه فرقه را آزمایش می کردم و متمثل برین معنی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم