واژه متحجر در اصل از ریشه عربی «تحجّر» گرفته شده و در معنای لغوی بهمعنای «سنگشده» یا «بهصورت سنگ درآمده» است. در علوم طبیعی، این واژه معمولاً برای توصیف موجودات زندهای بهکار میرود که در گذر زمان آثارشان در سنگها باقی مانده و به فسیل تبدیل شدهاند. در این معنا، تحجّر فرایندی فیزیکی است که در آن اجسام زنده به مرور زمان سفت، سخت و بیجان میشوند.
اما در زبان روزمره و ادبی، این کلمه معنایی استعاری و اجتماعی یافته است. وقتی گفته میشود فردی متحجر است، منظور آن است که ذهن و اندیشه او همچون سنگ، سخت و غیرقابل انعطاف شده است. چنین فردی به باورها، سنتها یا اندیشههای کهنه خود چنان چنگ زده است که توانایی پذیرش تغییر یا اندیشه نو را ندارد. در نتیجه، او معمولاً در برابر پیشرفت، اصلاح یا دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی مقاومت نشان میدهد.
در ادبیات و گفتار عمومی، صفت «متحجر» معمولاً بار منفی دارد و برای انتقاد از جمود فکری، تعصب و ناتوانی در درک دگرگونیهای زمانه به کار میرود. جامعهای که در آن تفکر متحجرانه رواج داشته باشد، از پویایی و رشد بازمیماند، زیرا اعضایش به جای جستوجوی حقیقت، تنها به حفظ آنچه «همیشه بوده» دل میبندند. به همین دلیل، مفهوم «تحجر» در فرهنگ معاصر نهتنها نشانه سختی و صلابت نیست، بلکه نمادی از ایستایی، جمود و عقبماندگی فکری تلقی میشود.