ماشطه

لغت نامه دهخدا

( ماشطة ) ماشطة. [ ش ِ طَ ] ( ع ص ) زن شانه کننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زن شانه کننده و آرایش کننده عروس. ( ناظم الاطباء ). زنی که نیک شانه کند و شانه کردن حرفه او باشد. ( از اقرب الموارد ). زنی که موی سر زنان را شانه می کرده باشد و عروس را آرایش کند و آن را مشاطه نیز گویند، مأخوذ از مِشط که به معنی شانه است. ( غیاث ). عروس آرای. مُقینَه. زن که مشاطگی زنان کند. مشاطه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ):
علم کان نبود ز حق بی واسطه
آن نپاید همچو رنگ ماشطه.مولوی.به سعی ماشطه اصلاح زشت نتوان کرد
چنانکه شاهدی از روی خوب نتوان سود.سعدی.گاهی ز صنع ماشطه بر روی خوب روز
گلگونه شفق کند و سرمه دجی.سعدی.|| زن نیک کارساز. ج، مواشط. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(ش طِ ) [ ع. ماشطة ] (اِفا. ) زن آرایشگر.

فرهنگ عمید

زن آرایشگر، مشاطه.

فرهنگ فارسی

زن آرایشگر، زنی که زنان دیگررابزک میکندوموهای آنان راشانه می زند
( اسم ) زن شانه کننده زن آرایشگر.

جمله سازی با ماشطه

💡 درشت ماشطه و نرم گوی و سخت کمان گران عطا و سبک حمله و لطیف آثار

💡 گاهی به صنع ماشطه، بر روی خوب روز گلگونهٔ شفق کند و سرمهٔ دجا

💡 هنر به ماشطهٔ خامه ام کند نازش که لیلی عرب آراست در لباس دری

💡 ماشطهٔ نوبهار باز چه خوش در گرفت پای چمن در حنا دست سمن در نگار

💡 ماشطه کآرایشش آغاز کرد غازه ز خون جگرم ساز کرد

💡 جز ماشطه ی طبع تو در حجله ی معنی در زلف عروسان سخن کس نزند خم

کس کش یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
اصرار یعنی چه؟
اصرار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز