مادرانه

لغت نامه دهخدا

مادرانه. [ دَ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی، ق مرکب ) منسوب به مادر. آمیخته با مهر و محبت:
من از شفقت سپند مادرانه
به دود صبحدم کردم روانه.نظامی.|| مانند مادر. همچون مادر. مادروار.

فرهنگ معین

( ~. ن ) (ص مر. ق مر. ) مانند مادر، از روی مهر و سنجیدگی.

فرهنگ فارسی

منسوب به مادر آمیخته با مهر و محبت

ویکی واژه

ق مر.)
materno
مانند مادر، از روی مهر و سنجیدگی.

جمله سازی با مادرانه

نهاده زمین مادرانه سرت به سینه که بر سر نبد مادرت
دست بگرفت زن از هول به چهر مادرانه به لبش خندهٔ مهر
یا خود محرران صنایع به کلک عشق با مهر مادرانه مرا خوابنیده‌اند
از عطف مادرانه شاهم توقع است کو دایه نوازش این بی پدر شود
گفت مادر مادرانه چون ببینی دام و دانه این چنین گو رهروانه لا نسلم لا نسلم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مجال
مجال
بی‌پروا
بی‌پروا
هیز
هیز
پیشنهاد
پیشنهاد