مابعد

کلمه مابعد به معنای پس از یا بعد از است و در متون فلسفی، علمی یا ادبی برای اشاره به زمان یا مفهومی که پس از یک واقعه یا وضعیت خاص رخ می‌دهد، به کار می‌رود. این واژه می‌تواند به معنای توصیف یک حالت یا وضعیت جدید باشد که به دنبال یک تغییر یا تحول به وجود آمده است.

به عنوان مثال، در فلسفه، ممکن است از مابعد الطبیعه صحبت شود که به بررسی مسائلی می‌پردازد که فراتر از طبیعت و جهان مادی قرار دارند. این رشته به موضوعاتی مانند وجود، واقعیت و اصول بنیادین هستی می‌پردازد که در دنیای مادی قابل مشاهده نیستند.

در یک مثال دیگر، اگر گفته شود مابعد انقلاب، به وضعیت یا تغییراتی اشاره دارد که پس از یک انقلاب خاص، مانند انقلاب اسلامی در ایران، به وقوع پیوسته است. در این زمینه، مابعد به بررسی تأثیرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن انقلاب بر جامعه اشاره دارد.

لغت نامه دهخدا

مابعد. [ ب َ ] ( ع اِ مرکب ) پس از آن. سپس آن. ( ناظم الاطباء ). مقابل ماقبل. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- مابعدالطبیعة؛ چیزی که سوای طبیعت است یعنی علم الهی. ( آنندراج ) ( غیاث ). علم اعلی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). نزد قدما یکی از شعب حکمت نظری که اصول آن علم الهی و فلسفه اولی و فروع آن معرفت نبوت و امامت و معاد است. ارسطو این بخش از حکمت را پس از علم طبیعت ( فیزیک ) قرار داد وآن را متافیزیک یعنی بعد از فیزیک نامید و سپس این نام بر این علم اطلاق شد. ( از فرهنگ فارسی معین ). ماوراءالطبیعه. رجوع به ماوراءالطبیعه شود.

فرهنگ معین

(بَ ) [ ع. ] (ص مر. ) آن چه که پس از چیزی می آید، پسین.

فرهنگ عمید

آنچه بعد از چیزی قرار گرفته، بعد از آن.

جملاتی از کلمه مابعد

او هر یک از مراحل تحول ذهنی نوع بشر را با یک نوع سازمان اجتماعی و سلطه سیاسی خاص آن مرحله مرتبط ساخته بود. مرحله ربانی تحت سلطه کاهنان است و مردان نظامی در آن فرمانروایی می‌کنند. مرحله مابعدالطبیعی به قرون وسطی و عصر رنسانس راجع است، تحت تسلط مردان کلیسا و حقوقدانان می‌باشد. مرحلهٔ اثباتی که تازه آغاز شده، تحت تسلط مدیران صنعتی و هدایت اخلاقی دانشمندان خواهد بود.
این آزمون در طرحهای ماقبل و مابعد می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد (یک نمونه در دو موقعیت مختلف). این آزمون مخصوصا برای سنجش میزان تاثیر عملکرد تدابیر به کار می‌رود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم