لقمه لقمه

در زبان فارسی، عبارت لقمه لقمه به معنای اندک اندک جمع کردن یا انباشتن چیزی به صورت تدریجی به کار می‌رود. این اصطلاح، فرایند گردآوری مال یا داشته‌ها را به شکلی آهسته و پیوسته توصیف می‌کند، گویی که هر لقمه نشان‌دهنده بخش کوچکی از یک کل بزرگتر است که به مرور زمان حاصل شده. در متون ادبی، مانند آنچه در گلستان سعدی آمده، این مفهوم اغلب با تصویر گدایی همراه است که عمر خود را صرف اندوختن اندک اندک و دوختن وصله‌ها بر روی هم کرده است. این تصویر، ظرافت و تداوم تلاش برای جمع‌آوری را به خوبی نشان می‌دهد، حتی اگر حاصل آن، انباشتی از اجزای کوچک باشد.

این شیوه لقمه لقمه اندوختن، نه تنها در جمع‌آوری مال، بلکه در هر نوع تلاش تدریجی برای رسیدن به یک هدف نیز مصداق پیدا می‌کند. می‌توان آن را در نگارش یک اثر طولانی به صورت فصل به فصل، یا ساختن بنایی آجُر به آجُر، تجسم کرد. هر گام کوچک، هر لقمه جمع‌آوری شده، بخشی از فرایند بزرگتر است که در نهایت به نتیجه مطلوب می‌انجامد. این مفهوم بر اهمیت صبر، استقامت و توجه به جزئیات در طول مسیر تأکید دارد؛ چرا که انباشت تدریجی، گرچه ممکن است در ابتدا ناچیز به نظر برسد، اما در درازمدت می‌تواند دستاوردهای قابل توجهی را به همراه داشته باشد.

لغت نامه دهخدا

لقمه لقمه. [ ل ُ م َ / م ِ ل ُ م َ / م ِ ] ( ق مرکب ) اندک اندک: گدائی بود که همه عمر لقمه لقمه اندوخته و رقعه بر رقعه دوخته. ( گلستان ). معاینه بدیدم که پاره پاره به هم میدوخت و لقمه لقمه می اندوخت. ( گلستان ). || ( ص مرکب ) پاره پاره: لباسش لقمه لقمه است؛ از پارگی جای سالم ندارد.

فرهنگ معین

( ~. ~. ) [ ع. ] (ق مر. ) ۱ - کم کم، اندک اندک. ۲ - پاره پاره.

فرهنگ فارسی

۱- کم کم اندک اندک: گدایی بود که هم. عمر لقمه لقمه اندوخته و رقعه بر رقعه دوخته. ۲- پاره پاره: لباسش لقمه لقمه است از پارگی جای سالم ندارد.

ویکی واژه

کم کم، اندک اندک.
پاره پاره.

جمله سازی با لقمه لقمه

زان لحظه لحظه‌، لحظهٔ عمر عزیز تلخ زان لقمه لقمه‌، لقمه ی آمال ناگوار
لقمه لقمه ز آتش دوزخ اندین مردری شکم کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال درخت فال درخت فال تک نیت فال تک نیت فال ارمنی فال ارمنی