قلچماق

قلچماق به معنای مردی است که به نوعی از رفتارهای شهوانی و اوباشانه گرایش دارد. این واژه ترکیبی از دو کلمه "قل" به معنای دست یا بازو و "چماق" است. به همین خاطر، قلچماق به افرادی اطلاق می‌شود که دارای بازوانی قوی و نیرومند هستند. در ادبیات فارسی، این اصطلاح به نوعی به مردان بی‌قید و بند اشاره دارد که عموماً در رفتارشان نشانه‌هایی از خشونت و بی‌احترامی به دیگران دیده می‌شود. این افراد معمولاً در جوامع به عنوان افرادی شناخته می‌شوند که خود را به زور و قدرت جسمانی تعریف می‌کنند و در عین حال، از نظر اخلاقی رفتارهای چندان مناسبی ندارند. در واقع، قلچماق‌ها نمادی از قدرت فیزیکی و در عین حال ناپسندی‌های اجتماعی هستند که به نوعی نشان‌دهنده تضاد میان قدرت و اخلاق می‌باشند.

لغت نامه دهخدا

قلچماق. [ ق ُ چ ُ ] ( ترکی، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش. ( آنندراج از سفرنامه شاه ایران ). این کلمه مرکب از قل به معنی بازو و چماق است و به کسی گفته میشود که دارای بازوانی قوی و نیرومند باشد.

فرهنگ معین

(قُ چُ ) [ تر. ] (ص. ) نیرومند، قوی.

فرهنگ عمید

مرد پرزور و قوی پنجه.

فرهنگ فارسی

ماخوذازترکی، مردپرزوروقوی پنجه
(صفت ) ۱ - پرزور قوی نیرومند ۲ - زورگو.

ویکی واژه

نیرومند، قوی.

جمله سازی با قلچماق

گرفت چون ز کفت دزد قلچماق چماق دگر نه دست دفاعت بُوَد نه راه فرار