در اصطلاح فقه و حقوق، عبارت است از نسبت دادن عمل زنا یا لواط به فردی دیگر. این اتهام باید بیاساس و خلاف واقعیت بوده و گوینده نیز به درستیِ ادعای خود آگاه باشد. حد آن، از حقوق الناس محسوب شده و اجرای آن منوط به درخواست فردی است که مورد اتهام قرار گرفته است. نسبت دادن زنا و لواط باید به صورت صریح و روشن باشد. فرد قذفکننده باید از معنای الفاظی که به کار میبرد آگاه باشد، اما آگاهی یا عدم آگاهیِ فردِ متهم از معنای آن الفاظ، تأثیری در موضوع ندارد. برای آنکه قذف مستوجب حد شود، لازم است قذفکننده بالغ، عاقل، مختار و دارای قصد باشد و فردی که مورد این عمل قرار گرفته نیز بالغ، عاقل، مسلمان و عفیف باشد. مجازات آن برای مرد یا زنِ قذفکننده، هشتاد ضربه تازیانه است. با این حال، اگر فردی اعمالی مانند مساحقه یا دیگر رفتارهای حرام را به دیگری نسبت دهد، به مجازات شلاق تا سقف هفتاد و چهار ضربه محکوم خواهد شد. اثبات آن از طریق دو بار اقرارِ شخص یا شهادت دو مرد عادل امکانپذیر است.
قذف
لغت نامه دهخدا
قذف. [ ق ُ ذَ ] ( ع اِ ) ج ِ قُذفَة. ( منتهی الارب ). رجوع به قذفه شود.
قذف. [ ق َ ذَ ] ( ع ص ) دور.( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گویند: نوی قذف و تیه قذف و منزل قذف و فلاة قذف؛ ای بعیدة. ( منتهی الارب ). || جائی که در آن بلغزند. || ( اِ ) کرانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به قَذْف شود.
قذف. [ ق ُ ] ( ع اِ ) کرانه. || جانب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
قذف. [ ق ُ ذُ ] ( ع ص ) دور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || دوراندازنده مردم را. گویند: نوی قذف و منزل قذف و فلاة قذف، ای بعیدة. ( منتهی الارب ). || جائی که در آن بلغزند. || ( اِ ) کرانه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) ناقة قُذُف؛ شتر ماده قاذف. رجوع به قاذف و قَذَف شود.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. استفراغ کردن.
۳. دشنام دادن.
۴. پرتاب کردن، دور انداختن.
فرهنگ فارسی
دور یا دور اندازنده مردم را
دانشنامه آزاد فارسی
در اصطلاح فقه و حقوق، نسبت دادن زنا یا لواط به شخص دیگری. این نسبت دادن باید واهی و برخلاف حقیقت باشد و گوینده نیز به آنچه می گوید علم داشته باشد. حدّ قذف، حق الناس بوده و اجرای آن منوط به مطالبۀ مقذوف است. نسبت دادن زنا و لواط باید صریح و واضح باشد. قاذف باید آگاه به معنای لفظ باشد، لیکن فرقی نمی کند که مقذوف معنای آن را بداند یا نداند و دیگری به او بگوید. برای آن که قذف موجب حد شود، شرط است که قذف کننده بالغ، عاقل، مختار و دارای قصد بوده، و قذف شونده نیز بالغ، عاقل، مسلمان و عفیف باشد. حد قذف برای مرد یا زن قذف کننده ۸۰ تازیانه است، ولی اگر کسی اموری مانند مساحقه و دیگر کارهای حرام را به شخص نسبت دهد به شلاق تا ۷۴ ضربه محکوم خواهد شد. قذف با دو بار اقرار یا با شهادت دو مرد عادل اثبات می شود. حد قذف در مواردی ساقط می شود، مانند آن که قذف شونده، قذف کننده را تصدیق نماید. حد قذف به همۀ وارثان به جز زن و شوهر منتقل می شود. هرگاه خویشاوندان یکدیگر را قذف کنند، محکوم به حد می شوند، ولی اگر پدر و یا جد پدری فرزندش را قذف کند، تعزیر می شود.
دانشنامه اسلامی
الف)نسبت دادن زنا یا لواط به قدر کافی صریح باشد؛ در این خصوص لازم است که گوینده به معانی و مفاهیم الفاظی که ادا می کند، آگاه باشد؛ هر چند که شنونده معنای آن را نداند.ب) مجنی علیه قذف، معین باشد؛ ممکن است در قذف طرف خطاب، خود مخاطب باشد، مثل این که کسی به دیگری بگوید: تو مرتکب زنا شده ای و ممکن است که قذف متوجه شخص ثالثی باشد، مثل این که کسی به دیگری بگوید: برادرت مرتکب لواط شده است. که در این حالت شخص قاذف نسبت به کسی که زنا را به او نسبت داده است محکوم به حد قذف می شود و نسبت به مخاطب که به واسطه این دشنام اذیت شده تعزیر می شود.«هر دشنامی که باعث اذیت شنونده شود و دلالت بر قذف نکند مانند این که کسی به زنش بگوید تو باکره نبودی موجب محکومیت گوینده به شلاق تا ۷۴ ضربه می شود». (ماده ۱۴۵ قانون مجازات اسلامی) ج) رابطه سببیت بین فعل قاذف و قذف شخص طرف جرم؛ اگر رابطه سببیت بین عمل قاذف و نسبت زنا یا لواط به شخص دیگری برقرار نشود، حد قذف اجرا نخواهد شد. در این زمینه قانون گذار موارد متعددی را در قانون اسلامی مقرر کرده است که در ذیل آورده می شود: ۱- نفی ولد فرزند توسط پدر: اگر کسی به فرزند خود که در حقیقت رابطه پدر و فرزندی بین آن ها برقرار است، بگوید: «تو فرزند من نیستی» حد قذف مصداق پیدا خواهد کرد. همچنین اگر کسی به فرزند مشروع دیگری بگوید: «تو فرزند او نیستی» محکوم به حد قذف خواهد شد. البته در این موارد اگر قرینه ای باشد که نشان دهد منظور شخص از این حرف ها قذف نبوده است، حد ثابت نمی شود. ۲- قذف پدر و جدّ پدری نسبت به فرزند: چنان چه پدری فرزندش را قذف کند، مستوجب حد قذف نیست گرچه برای این عمل حرام تعزیر می شود. دلیل مستثنی ساختن پدر از عموم قانون کیفر قذف روایت صحیحی است که در این زمینه از امام محمدباقر (علیه السلام) وارد شده است و قانون گذار در تبصره ماده ۱۴۹ قانون مجازات اسلامی این استثنا را اعمال کرده است. قذف به همسر و نیز نسبت به سایر خویشاوندان مستوجب حد است.
رکن معنوی جرم قذف
قاذف باید با قصد و سوء نیت و با علم به معنی و مفهوم لفظ ناروا، شخصی را متهم به زنا یا لواط بکند. از شرایط اساسی برای احراز قصد معنوی در حد قذف، بلوغ می باشد بنابراین اگر صغیر غیر ممیز ی دیگری را اعم از بالغ یا غیربالغ قذف نماید حد بر او جاری نمی شود اما اگر نابالغ ممیز باشد بنابر نظر حاکم تأدیب می شود و نیز عاقل و مختار بودن شخص قاذف برای احراز قصد لازم است؛ لذا شخص مجنون و نیز شخصی که از روی اکراه و اجبار دیگری را قذف می کند، حد بر آن ها جاری نمی شود.
موارد سقوط اجرای حد قذف
۱- هرگاه قذف شونده، قذف کننده را تصدیق کند؛۲- هرگاه شهود با نصاب معتبر آن، به چیزی که مورد قذف است شهادت بدهند؛۳- هرگاه قذف شونده یا همه ورثه او، قذف کننده را عفو نمایند؛۴- هرگاه مردی زنش را پس از قذف، لعان کند. با این توضیح که: اگر شوهر به زنا کردن همسر خود یقین داشته باشد، می تواند او را قذف کند. حال اگر همسر اعتراف به زنا نکرد و یا بینه ای مبنی بر زنا ی همسر وجود نداشت ادعای شوهر تصدیق نمی شود بلکه در صورت مطالبۀ همسر، شوهر به مجازات حد قذف محکوم خواهد شد؛ مگر آن که شوهر، لعان جامع شرایطی را واقع سازد که در این صورت حد از او برداشته می شود و زن و شوهر تا ابد به یکدیگر حرام می شوند و فرزندی که احیاناً از زنای زوجه متولد می شود به خود زوجه تعلق می گیرد و ملحق به زوج نمی گردد. گفتنی است حد قذف از حقوق الناس بوده و پس از فوت مقذوف به ورثه او منتقل می شود مگر زوج و زوجه که این حق را از یکدیگر به ارث نمی برند.«هرگاه دو نفر یکدیگر را قذف کنند، خواه قذف آن ها همانند و خواه متفاوت باشد حد ساقط و هر یک تا ۷۴ ضربه شلاق تعزیر می شوند». (ماده ۱۶۲ قانون مجازات اسلامی)
مجازات قذف
...
[ویکی الکتاب] معنی قَذَفَ: انداخت - افکند
معنی ﭐقْذِفِیهِ: بگذار در آن (کلمه قذف به معنای نهادن و یا انداختن است در عبارت " أَنِ ﭐقْذِفِیهِ فِی ﭐلتَّابُوتِ فَـﭑقْذِفِیهِ فِی ﭐلْیَمِّ "قذف اول به معنای نهادن، و قذف دوم به معنای انداختن است، و معنا این است که او را در صندوق بگذار و به دریا بینداز شاید هم از...
ریشه کلمه:
قذف (۹ بار)
انداختن. گذاشتن. بهتر است آن را رهاکردن معنی کنیم که جامع انداختن و گذاشتن است. موسی را در صندوق بگذار و آن را به دریا رهاکن. معلوم است که انداختن معمولی مراد نیست.. مراد انداختن معنوی است. شاید منظور آن است که آنها را در آتش انداختیم ودر آتش گذاشتیم تا ذوب شود. در آیات قرآن محلی نیست که مراد از آن انداختن معمولی باشد مثل انداختن سنگ حتی.هم معلوم نیست که غیرمحسوس نباشد.. حق را در مقابل باطل میگذاریم که مغز باطل را می شکافد و بطلان آن را آشکار میکند مراد ظاهرا براهین حق در مقابل باطل است.. به نظر المیزان مراد از«اَلْحَقَّ» قرآن است یعنی خدا قرآن را نازل میکند و به قلبم میاندازد و او علّام الغیوب است.. مراد از قذف غیب ظاهرا ایرادات واهی بر معاد است وچون از فاصله بعید رساندن به هدف مقدور نیست شاید مراد از این تعبیر آن است که ایرادات آنها ضرری به معاد ندارد.
ویکی واژه
جمله سازی با قذف
بقذف مهر بر آید ز معده مغرب چنانکه گوئی این ماهیست و آن ذوالنون
و تعلم ان بحری فی النظام سیقذف بالجواهر و اللالی
این نشان خسف و قذف و صاعقه شد بیان عز نفس ناطقه