لغت نامه دهخدا
قبل کردن. [ ق َ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) محاصره کردن. ( آنندراج ):
خط ترا که بود سرنوشت آیه فتح
چرا قبل نکند شهر حسن موکب او.ابوالبرکات منیر ( از آنندراج ).
قبل کردن. [ ق َ ب َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) محاصره کردن. ( آنندراج ):
خط ترا که بود سرنوشت آیه فتح
چرا قبل نکند شهر حسن موکب او.ابوالبرکات منیر ( از آنندراج ).
(قَ بَ. کَ رَ ) [ ع - فا. ] (مص م. ) محاصره کردن.
( مصدر ) محاصره کردن.
💡 زان کند اقبال تقبیل بساطش کوبحکم جز شهادت نیست هیچ از کس تقبل کردنش