فیر

لغت نامه دهخدا

فیر. ( اِمص ) تأسف و افسوس. || سخره و لاغ. ( برهان ). رجوع به فیریدن شود.

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - افسوس، تأسف. ۲ - ریشخند، لاغ.

فرهنگ عمید

= فیریدن

فرهنگ فارسی

۱ - افسوس تاسف ۲ - سخره لاغ.

دانشنامه عمومی

فیر (آلبانی). فیر شهری در جنوب غربی کشور آلبانی و مرکز استانی به همین نام
فیر (مجارستان). فِیِر ( به مجاری: Fejér megye ) یکی از استان های مجارستان است که ۴٬۳۵۸٫۴۵ کیلومترمربع مساحت و ۴۲۵٬۸۴۷ نفر جمعیت دارد..

ویکی واژه

افسوس، تأسف.
ریشخند، لاغ.
بینی، دماغ

جمله سازی با فیر

💡 نفیر نهنگان درآمد به اوج ز هر گوشه می‌رفت خون موج موج

💡 که در لار دارند هر دو نشست که هستند آن هر دو فیروزبخت

💡 رسد ز حلقه بدو هر زمان هزار نفر وز آن نفر چو دل من هزار تن به‌نفیر

💡 خورشید رخ تو تا دل افروز نشد ما را شب بخت تیره فیروز نشد

💡 کامگارا روز تو چون بخت تو فیروز باد هر شب از دوران تو بر آسمان نوروز باد

چوخ یعنی چه؟
چوخ یعنی چه؟
روزگار یعنی چه؟
روزگار یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز