فریسه

فریسه

کلمه‌ی «فریسه» در فارسی به معنای کشته شده و از هم دریده شده است و بیشتر در متون ادبی یا توصیفی قدیمی به کار رفته است. این واژه مونث کلمه‌ی «فریس» است و برای توصیف موجوداتی استفاده می‌شود که به وسیله شکارچیان درنده شکار و تکه‌تکه شده باشند. معمولاً منظور از فریسه، جانوری است که شکار حیوانی دیگر شده و بدنش آسیب دیده یا پراکنده شده باشد. این واژه در ادبیات حماسی و داستان‌های قدیمی برای ایجاد تصویر واضحی از نبرد و شکار و طبیعت وحشی به کار می‌رود. فریسه می‌تواند نمادی از قدرت حیوان شکارگر و آسیب‌پذیری شکارشده باشد و بار معنایی تراژیک یا خشونت‌آمیز دارد. در زبان روزمره کمتر شنیده می‌شود، اما در متون کلاسیک و ادبی جایگاه مشخصی دارد. این واژه هم‌معنی با اصطلاحاتی مانند شکار شده، تکه‌تکه شده، آسیب دیده نیز هست. بنابراین، فریسه به موجودی گفته می‌شود که توسط درنده‌ای شکار و نابود شده و بدنش از هم گسیخته شده است.

لغت نامه دهخدا

( فریسة ) فریسة. [ ف َ س َ ] ( ع ص، اِ ) مؤنث فریس. || فریسةالاسد؛ آنچه شیر آن را بشکند و این وزن فعیلة به معنی مفعولة و تاء تأنیث برای معنی مبالغه است مثل نصیحت. ج، فرایس. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(فَ س ) [ ع. فریسة ] (ص. ) ۱ - مؤنث فریس. ۲ - شکاری که کشته و از هم دریده شده باشد.

فرهنگ عمید

جانوری که به وسیلۀ حیوانی درنده شکار شده باشد.

فرهنگ فارسی

مونث فریس به معنی کشته شده وازهم دریده شده، جانوری که آنراحیوان درنده شکارکرده وازهم دریده باشد
۱ - مونث فریس ۲ - جانوری که حیوانی درنده آن را صید کرده از هم دریده باشد.

ویکی واژه

فریسة
مؤنث فریس.
شکاری که کشته و از هم دریده شده باشد.

جمله سازی با فریسه

شهر ری بی‌هنر فریسهٔ تو است ای شیر بر این فریسه غران شو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
رسا
رسا
ادریان
ادریان
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
افراهیم
افراهیم