فرهاد

فرهاد یک روستای واقع در بخش مرکزی شهرستان نیشابور در استان خراسان رضوی است. این روستا در دهستان ریوند و در فاصله ۱۰ کیلومتری جنوب نیشابور قرار دارد. بر اساس سرشماری سال ۱۳۳۲، جمعیت این روستا ۱۳۲ نفر بوده، اما در حال حاضر خالی از سکنه است. در نزدیکی آن، روستاهای آهنگران، نوکاریز، ملکنده و شفیع آباد قرار دارند. همچنین، زمین‌هایی به نام سیاووش در اطراف این روستا وجود دارد. فرهاد دارای یک چاه عمیق است و در گذشته مدرسه‌ای نیز داشته است. در زمین‌های کشاورزی این روستا محصولاتی نظیر جو، پسته، زعفران، ذرت، هندوانه و آلو کشت می‌شود. علاوه بر این، زیستگاه حیواناتی مانند عقاب، روباه و موش صحرایی نیز در این منطقه وجود دارد. در زمان محمد بن طاهر، آخرین امیر حکومت نیمه مستقل طاهری، طبرستان به دست حسن بن زید علوی از کنترل طاهریان خارج شد و یعقوب لیث به نیشابور حمله کرد. در مورد انتقال قدرت از محمد بن طاهر به یعقوب لیث گفته شده است که وقتی یعقوب به فرهادان در سه منزلی نیشابور رسید، محمد پیامی برای او فرستاد و گفت که اگر ادعای امارت دارد، باید فرمان امیرالمؤمنین - خلیفه بغداد - به همراه منشور امارت و پرچم را دریافت کرده باشد. یعقوب در پاسخ، شمشیرش را از نیام بیرون آورد و به فرستاده محمد بن طاهر نشان داد و گفت: حجت و لواى من این است.

لغت نامه دهخدا

فرهاد. [ ف َ ] ( اِخ ) کوهکن. مردی است که بنابه روایت کتاب خسرو و شیرین نظامی شغل سنگتراشی داشته و رقیب خسروپرویز در عشق شیرین دختر شاه ارمنستان بوده است. وی سرانجام جان خود را بر سر این عشق گذاشت و هنگامی که خبر دروغین مرگ شیرین را به او دادند از فراز کوه درغلطید و جان سپرد:... فرهاد فریفته این زن [ شیرین ] شد و خسرو او را به کندن کوه بیستون گماشت. فرهاد در آن کوه به بریدن سنگ مشغول شد و هر پاره ای که از کوه می برید چنان عظیم بود که امروز صد مردآن را نتواند برداشت. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ).

فرهنگ فارسی

یکی از پهلوانان ایران در زمان کاوس ( داستان ).
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور.

فرهنگ اسم ها

اسم: فرهاد (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: farhād) (فارسی: فَرهاد) (انگلیسی: farhad)
معنی: شکوهمند، یاری، از شخصیت های شاهنامه و از پهلوانان ایرانی در زمان کیکاووس، نام چند تن از پادشاهان اشکانی، عاشق ناکام شیرین، در بعضی منابع فرهاد را «یاری» معنی کرده اند، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) پهلوان ایرانی دوران کیکاووس و کیخسرو، که رستم او را برای رهاندن بیژن از زندان افراسیاب با خود به توران برد، ) عاشق ناکام شیرین همسر خسرو پرویز، در داستان های ملی، ) نام پنج تن از شاهان اشکانی، فرهاد اول: شاه [حدود، حدود پیش از میلاد]، که آماردها را مطیع ساخت و آنان را به پاسداری دروازه ی خزر گماشت، فرهاد دوم: شاه [حدود، حدود پیش از میلاد] که دست سلوکیان را از خاک ایران کوتاه کرد، در جنگ با سکاها کشته شد، فرهاد سوم: شاه [حدود، پیش از میلاد]، که به دست پسرانش مسموم شد، فرهاد چهارم: شاه [حدود، که پدر، برادران ( تن ) و جمعی از بزرگان دربارش را در آغاز سلطنت کشت، بر اثر شورش مردم به مشرق ایران گریخت و برای بازگشت به سلطنت، از سکاها یاری گرفت [پیش از میلاد] سرانجام به دست همسر رومی خود و پسرش فرهادک ( فرهاد پنجم ) کشته شد، فرهاد پنجم، معروف به فرهادک: شاه [ پیش از میلاد – میلادی]، که پدرش را کشت و مادرش را به زنی گرفت، مردم بر او شوریدند و او را همراه با مادرش کشتند، ( در اعلام ) سنگ تراشی معاصر خسرو پرویز که داستان عشق او و شیرین معشوق خسرو معروف است، نامِ پنج تن از شاهنشاهان اشکانی، نام یکی از پهلوانانِ ایران در زمان کاووس، در بعضی منابع فرهاد را ' یاری' معنی کرده اند، از شخصیتهای شاهنامه و از پهلوانان ایرانی جزو سپاه کیکاووس پادشاه کیانی

دانشنامه آزاد فارسی

در شاهنامۀ فردوسی، پهلوان ایرانی که پس از دلاوری های فراوان همراه کیکاوس به بند دیو سپید افتاد و سرانجام به دست رستم از بند رهید. فرهاد همراه کِیکاوس به هاماوَران رفت و در نبرد هفت دلاوران در توران و در کین خواهی سیاوش همراه رستم بود. او همچنین کِیخسرو را در نبرد با افراسیاب با هفتاد تن از خاندان خود یاری داد.
فرهاد (مستعار). رجوع شود به:اشتری، علی (تهران ۱۳۰۱ـ۱۳۴۰ش)

جملاتی از کلمه فرهاد

منصب دلبریش پیش نرفت از خسرو زور شیرین همه بر بازوی فرهادی بود
چو خسرو از لب شیرین نمی‌برد مقصود قیاس کن که به فرهاد کوهکن چه رسد
که فرهاد از غم شیرین چنان شد که در عالم حدیثش داستان شد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم