فدفد

لغت نامه دهخدا

فدفد. [ ف َ ف َ ] ( ع اِ ) دشت. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ):
به وقت رفتن و طی کردن مسالک ملک
هواش فدفد و دریا سراب و کُه صحراست.انوری.|| جای سخت و درشت و بلند. || زمین برابر و هموار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فدفد. [ ف ُ دَ ف ِ ] ( ع ص ) بلند و سخت آواز. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || شیر خفته جغرات شده. ( منتهی الارب ).
فدفد. [ ف ُ ف ُ ] ( ع ص ) بلند و درشت آواز. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فدفد. [ ف َ ف َ ] ( اِخ ) نام مردی است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(فَ فَ ) [ ع. ] (اِ. ) ۱ - فلات سخت و دشوار. ۲ - دشت، زمین هموار.

فرهنگ عمید

فلات، دشت، زمین هموار.

ویکی واژه

فلات سخت و دشوار.
دشت، زمین هموار.

جمله سازی با فدفد

💡 آن فلان قبه که در وی مشهدست پشت او در شهر و در در فدفدست

💡 به وقت رفتن و طی کردن مسالک ملک هواش فدفد و دریا سراب و که صحراست

💡 کحل الجواهر بصر آفتاب کرد جسم تو خاک ره سپر فدفد غری

💡 دریا گذار مرکب او را گه گذار دریا سراب و فدفد مهتاب فرقد است

💡 تا بچرد رنگ در میانهٔ کهسار تا بچمد گور در میانهٔ فدفد

💡 قانون او گرفت همه گیتی چون تندباد، وادی و فدفد را

کیری یعنی چه؟
کیری یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز