غنجار به معنای سرخی است که معمولاً زنان بر روی صورت خود به منظور زیبایی و جذابیت میمالند. این ماده آرایشی به دلیل رنگ خاص و جلب توجهی که دارد، در فرهنگهای مختلف به عنوان یک نماد زیبایی شناخته شده است. اصطلاحات مرتبط با غنجار شامل گلگونه، غنجر و غنجره میباشد که هر کدام به نوعی از این سرخی اشاره دارند. این رنگ به عنوان یک عنصر زیبایی در سنتهای مختلف به کار میرود و به زنان کمک میکند تا چهرهای زیباتر و جذابتر داشته باشند. همچنین، غنجار در برخی منابع به عنوان نوعی سرخاب نیز معرفی شده است که نشاندهنده تنوع در کاربرد آن در آرایش زنان است. این رنگ علاوه بر جنبه زیبایی، به نوعی بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی زنان در جوامع مختلف نیز به شمار میآید.
غنجار
لغت نامه دهخدا
لاله به غنجار برکشید همه روی
از حسد خوید برکشید سر از خوید.
کسائی ( از فرهنگ اسدی ) ( صحاح الفرس ) ( فرهنگ رشیدی ).
ز خون رخ به غنجار بندود خور
ز گرد اندر آورد چادر بسر.( گرشاسب نامه از فرهنگ اسدی نخجوانی ).دو دختر و دو زنش را فروکشید از پیل
بخون لشکر او داد خاک را غنجار.فرخی ( از فرهنگ جهانگیری ) ( آنندراج ).|| ناز و غمزه را نیز گویند. ( برهان قاطع ). ناز و غمزه و کرشمه. ( ناظم الاطباء ).
غنجار. [ غ ُ ] ( اِخ ) عیسی بن موسی تیمی بخاری. ملقب به غنجار. ( منتهی الارب ). نرشخی در تاریخ بخارا گوید: دیگر ( از قضاة بخارا ) عیسی بن موسی التیمی المعروف به غنجار بود که رحمه اﷲ، او را قضا دادند قبول نکرد. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 3 ). در اللباب فی تهذیب الانساب آمده: غنجار لقب عیسی بن موسی تیمی ( تیم قریش ) و مولای آنان و مکنی به ابواحمد بود و این لقب را بسبب سرخی گونه هایش به وی دادند. او عالم و فاضل و صدوق بود. اصل او از بخاراست و به عراق و حجاز و شام و مصر سفر کرد. از مالک و ثوری و ابن عیینه و لیث و دیگران روایت کرد، و ابن مبارک و آدم بن ابی ایاس و محمدبن سلام البیکندی و دیگران از وی روایت دارند. او به سال 185 هَ. ق. درگذشت.
غنجار. [ غ ُ ]( اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن سلیمان بخاری. ملقب به غنجار صاحب تاریخ بخارا. ( منتهی الارب ). و عبدالملک سباری بن عبدالرحمن راوی این تاریخ [تاریخ بخارا] است.( منتهی الارب ذیل سبر ). در کتاب اللباب فی تهذیب الانساب آمده: محمدبن ابی بکربن احمدبن محمدبن سلیمان بخاری معروف به غنجار صاحب تاریخ بخارا. او از ابوصالح خیام و محمدبن محمدبن صابر بخاری و دیگران حدیث شنید، و سیدابوبکر محمدبن علی بن حیدة الجعفری و ابوالمظفر هنادبن ابراهیم نسفی و دیگران از وی روایت دارند. وی به سال 412 هَ. ق. درگذشت - انتهی. ( ج 2 ص 179 ).
ویکی واژه
جمله سازی با غنجار
دو دختر و دو زنش را فرو کشید از پیل بخون لشکر او کرد خاکرا غنجار
گل دو رویه برون آمده ز غنچه بغنج بشبه آنکه بدینار برزنی غنجار