عروج

عروج، که به معنای بالا رفتن است، در اصطلاح عرفانی به معنای سلوک و سیر و سلوک روحانی به کار می‌رود. هر سالکی در مسیر خود سلوکی خاص دارد که در آن به تدریج از دنیای نفس خود فاصله می‌گیرد و به حقیقتی عمیق‌تر نزدیک می‌شود. در ابتدا، این حرکت به نوعی به حرکت جسمی تشبیه شده است، اما برای تفکیک بین این دو نوع حرکت، این اصطلاح به کار رفته است. عروج هر فرد وابسته به مرتبه و مقام اوست و بالاترین مرتبه آن مربوط به پیامبر اکرم (ص) است. همچنین، این واژه گاهی به معنای معراج نیز به کار می‌رود. این مفهوم به ما نشان می‌دهد که سیر و سلوک در مسیر عرفانی، نه تنها یک حرکت فیزیکی، بلکه یک تحول عمیق روحانی و نزدیک شدن به حقیقت وجود است. در نهایت، این اصطلاح به معنای رسیدن به کمال و قرب به ذات الهی است که در این راه، هر سالک باید موانع نفسانی را پشت سر بگذارد و به تعالی برسد.

لغت نامه دهخدا

عروج. [ ع ُ ] ( ع مص ) بلند گردیدن و برآمدن. ( از منتهی الارب ). بر آمدن و به بالا برشدن، و با لفظ «کردن » مستعمل است. ( از آنندراج ). به بالا بر شدن. ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). به بالا برشدن و به آسمان برشدن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). بالا رفتن. ( از اقرب الموارد ). برآمدن. بر شدن. هوا گرفتن. مقابل نزول. مقابل هبوط. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- عروج کردن؛ برآمدن. برشدن.
|| عرج فی الدرجة أو السلم؛ از نردبان بالا رفت. ( از اقرب الموارد ). برآمدن بر نردبان و بلند گردیدن. ( ناظم الاطباء ). || عُرج به ( صیغه مجهول )، او را بالا برد. ( از اقرب الموارد ). برد او را. ( ناظم الاطباء ). || رسیدن در پای کسی، پس لنگیدن. ( منتهی الارب ). چیزی به پای کسی خوردن، پس مانند اشخاص لنگ راه رفتن، در حالی که این لنگی از خلقت او نباشد. اما اگر لنگی از خلقت او باشد، آن را عَرَج گویند. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) صعود و ترقی. ( ناظم الاطباء ):
مکان علم است نفست را زبان اندیشه رهرو
نزولت پایه ادنی عروجت منزل ایقان.ناصرخسرو.بلکه در هاروت و ماروت این شراب
از عروج چرخشان شد سد باب.مولوی.که کمینه این کمین باشد بقا
تا ابد اندرعروج و ارتقاء.مولوی.|| ( اِ ) ج ِ عرج [ ع َ / ع ِ ]. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عرج شود.

فرهنگ معین

(عُ ) [ ع. ] (مص ل. )بالا رفتن، به بلندی بر شدن.
( ~. ) [ ع. ] (اِمص. ) لنگی، اعرجی.

فرهنگ عمید

بالا رفتن، به بلندی برآمدن، به بالا برشدن.

فرهنگ فارسی

بالارفتن، به بلندی بر آمدن، ببالابرشدن
( اسم ) لنگی اعرجی.

فرهنگ اسم ها

اسم: عروج (پسر) (عربی) (تلفظ: oroj) (فارسی: عروج) (انگلیسی: oroj)
معنی: بالا رفتن، پیشرفت کردن، ترقی

جملاتی از کلمه عروج

بعزم عالم بالا چو کوفت کوس عروج علم برون زد از این دیر دایره کردار
جان قدسی را نگردد جسم مانع از عروج کی شمیم عود می ماند ز مجمر بر زمین؟
عروج چرخ را عنوان عزت خواندهٔ لیکن چنین بر باد نتوان داد الا فرد باطل را
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم