عاریتی

لغت نامه دهخدا

عاریتی. [ ی َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به عاریت و آنچه به عاریت باشد و آنچه به عاریت ستانند و آنچه را بقاء نباشد چون زندگی و غیره:
به عمر عاریتی هیچ اعتماد مکن
که پنج روز دگر میرود به استعجال.سعدی.وعاقل به جاه عاریتی مغرور نگردد. ( مجالس سعدی ). رجوع به عاریت و عاریة شود.

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص نسب. ) ناپایدار.

فرهنگ عمید

۱. = عاریت
۲. [مجاز] آنچه ناپایدار باشد و دوام و بقا نداشته باشد: به عمر عاریتی اعتماد هیچ مکن / که پنج روز دگر می رود به استعجال (سعدی۲: ۶۵۷ ).

فرهنگ فارسی

منسوب به عاریت، آنچه که بعاریت بستانندیابدهند، آنچه که ناپایدارباشدودوام وبقانداشته باشد
( صفت ) ۱ - منسوب به عاریت. ۲ - آن چه به عاریت ستانند. ۳ - آن چه را که بقا نباشد چون زندگی.

ویکی واژه

ناپایدار.

جمله سازی با عاریتی

💡 هر که را با جمال و بدنیتی است وان که حسنش جمالِ عاریتی است

💡 گرچه همرنگ مهست و دولتیست اندر ابر آن نور مه عاریتیست

💡 شاد گشتم، ولی افسوس غمش خوردم، از آنک شادیم عاریتی و غم من جانی بود

💡 ای دل لباس عاریتی از جهان مخواه بر دوش، بار منت هفت آسمان مخواه

💡 هان جهد کن و کسوت جان گیر زجانان کاین جامه جسمت بجز از عاریتی نیست

💡 کس بود آنکه در آنوقت بنزد تو رسد بمثل عاریتی داشت بسر بر دستار

دول یعنی چه؟
دول یعنی چه؟
قرین رحمت یعنی چه؟
قرین رحمت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز