ضماد

ضماد (مرهم) در زبان فارسی به معنای نوعی داروی موضعی است که برای درمان زخم‌ها، التهابات یا عفونت‌های پوستی به کار می‌رود. این واژه به طور خاص به ترکیباتی اشاره دارد که از مواد طبیعی یا گیاهی تهیه می‌شوند و به صورت خمیر یا پماد بر روی پوست قرار داده می‌شوند.

ترکیبات:

مواد طبیعی: ضمادها می‌توانند شامل مواد طبیعی مانند عسل، زردچوبه، آلوئه‌ورا، گیاهان دارویی و روغن‌های گیاهی باشند.

مواد شیمیایی: در برخی موارد، آن‌ها ممکن است شامل ترکیبات شیمیایی باشند که برای درمان خاصی طراحی شده‌اند.

کاربردها:

درمان زخم‌ها: ضمادها برای تسریع در بهبود زخم‌ها و کاهش التهاب به کار می‌روند.

کاهش درد: برخی از آن‌ها می‌توانند به کاهش دردهای موضعی کمک کنند.

درمان عفونت‌ها: مرهم‌های ضدعفونی‌کننده می‌توانند برای درمان عفونت‌های پوستی و جلوگیری از گسترش عفونت‌ها استفاده شوند.

نحوه استفاده:

معمولاً ضمادها به صورت لایه‌ای نازک بر روی ناحیه مورد نظر قرار داده می‌شوند و ممکن است با بانداژ پوشانده شوند تا اثرگذاری بیشتری داشته باشند.

لغت نامه دهخدا

ضماد. [ ض ِ ] ( ع اِ ) مرهم. ( دهار ) ( زمخشری ). مرهم جراحت. ( مهذب الاسماء ). دارو که بر جراحت نهند. ادویه با مایعی درآمیخته که بر عضوی نهند. دواهای زفت که محتاج به بستن است برخلاف طلاء. دارویی که به آب یا بچیزی رقیق دیگر سرشته بر اندامی پهن کنند، وآن را بهندی لیپ گویند. ( غیاث ). عبارت از چیزی چند غلیظ باشد که بر چیزی بمالند و بر اعضا نهند و ببندند. ( اختیارات بدیعی ). به اصطلاح اطباء، ادویه مطبوخ یا مایع است که قوام آن غلیظ باشد و بر عضو گذارند ودر قرابادین بتفصیل ذکر یافت... ( فهرست مخزن الادویه ). آنچه از غلیظالقوام که مایع و نرم باشد بر عضو بمالند و ببندند اعم از آنکه موم و روغن داشته یا نداشته باشد. هوکش. ملغم. ج، اضمدة، ضمادات: 
تو [ دماوند ] قلب فسرده زمینی 
از درد ورم نموده یک چند
تادرد و ورم فرونشیند
کافور بر آن ضماد کردند.بهار.- ضماداً؛ بطور ضماد. بضماد.
|| رکوی جراحت. ( زمخشری ). آنچه بر جراحت بندند. ( منتهی الارب ). چیزی که بر جراحت بندند. ( منتخب اللغات ). عصابه. ( منتهی الارب ). صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضماد، بکسر ضاد و تخفیف میم، نزد پزشکان عبارتست از چند قلم داروئی که با مایعی مخلوط و در هم سازند تا حدّی که نرم شود آنگاه آن شی مخلوط را بر عضو نهند. و فرق بین طلا و ضماد آن است که داروئی که برای طلا بکار برند از ضماد رقیقتر باشد.

فرهنگ معین

(ض ) [ ع. ] (اِ. ) مرهم، دارویی که روی زخم مالند.

فرهنگ عمید

مرهمی خمیرمانند که روی زخم می گذارند.

فرهنگ فارسی

پارچهای که زخم رابندند، مرهمی که روی زخم گذارند
۱ - ( مصدر ) بستن چیزی بر جراحت. ۲ - ( اسم ) پارچه ای که زخم جراحت را با آن بندند. ۳ - دارویی که روی زخم گذارند مرهم. توضیح ۱ مواد دارویی مختلف را را گویند که به صورت خمیری در آورده روی پارچه ای پهن می کنند و بر روی موضع گذارند. توضیح ۲ این کلمه به کسر اول است ولی در تداول به فتح آن تلفظ شود.
ابن ثعلبه ازدی صحابی و دوست پیغمبر اکرم در جاهلیت.

ویکی واژه

مرهم، دارویی که روی زخم مالند.

جملاتی از کلمه ضماد

ضماد میوه و برگ آن ادرار را افزایش می‌دهد و مقدار زیاد آن برای کلیه مضر است.
ضماد صبر همی نه بدین دل مجروح طلای اشک، همی کن بر این رخ چو زریر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم