صف زدن

«صف زدن» به معنای قرار گرفتن افراد پشت سر هم به صورت منظم و مرتب است تا نوبتشان برای انجام کاری فرا برسد. این رفتار معمولاً در مکان‌هایی که خدمات محدود یا نیازمند ترتیب مشخص است، مانند بانک، فروشگاه، مترو، مدرسه یا ایستگاه اتوبوس مشاهده می‌شود. هدف از صف زدن، ایجاد نظم، جلوگیری از هرج‌ومرج و تضمین رعایت عدالت در دریافت خدمات یا کالا است. افرادی که در صف هستند، منتظر نوبت خود می‌مانند و از جلو زدن یا بی‌نظمی پرهیز می‌کنند. صف‌ها می‌توانند کوتاه یا طولانی باشند و معمولاً بر اساس زمان ورود، اولویت یا قوانین خاصی ترتیب داده می‌شوند. این رفتار اجتماعی، علاوه بر رعایت حقوق دیگران، نشانه‌ای از صبر و احترام به قوانین جامعه نیز محسوب می‌شود. در برخی فرهنگ‌ها، صف زدن حتی به عنوان یک ارزش اجتماعی مهم تلقی می‌شود، زیرا همکاری و تحمل جمعی را تقویت می‌کند. به طور کلی، صف زدن یک روش ساده اما مؤثر برای مدیریت جمعیت و نظم در محیط‌های عمومی است.

لغت نامه دهخدا

صف زدن. [ ص َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) رده بربستن. صف کشیدن:
همه شهر یکسر پر از لشکرش
کمربستگان صف زده بر درش.فردوسی.ای خیل ادب صف زده اندر کنف تو
ای علم زده بر در فضل تو معسکر.ناصرخسرو.چون ندیدند شاه را در غار
بر در غار صف زدند چو مار.نظامی.گرد رخت صف زده است لشکر دیو و پری
ملک سلیمان تراست گم مکن انگشتری.حافظ.رجوع به صف شود.

فرهنگ معین

(صَ. زَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل. ) صف کشیدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) صف کشیدن رده بستن.

ویکی واژه

صف کشیدن.

جمله سازی با صف زدن

به نزدیک ارژنگ شاه سرند بدشت سرند آن سپه صف زدند
تا در ایوان نو آیین پیش خسرو صف زدند لعبتان چین و کشمیر و بتان قندهار
در سرای دل چو سلطان حقیقت بار داد صف زدند ارواح عالم گرد شادروان دل
دریغ آن باز از نو صف زدن ها دریغ آن دف زدن و ان کف زدن ها
بر سر خوان ها چو مور، صف زدن و تاختن از صف هیجا چو گور، وحشت و رم داشتن
به گرد درش صف زدندی گوان سرافکنده در خدمت پهلوان
جان‌ها بر بام تن صف صف زدند کان قباد صف شکن می آیدم