صعب

کلمه صعب در زبان فارسی به معنای سخت یا مشکل است، این واژه برای توصیف شرایط، وظایف یا مسائلی به کار می‌رود که انجام آن‌ها دشوار است یا نیاز به تلاش و کوشش زیادی دارد. به عنوان مثال، این کار صعب و دشوار به نظر می‌رسد. واژه صعب از زبان عربی وارد فارسی شده و در عربی نیز به همین معنی می‌باشد.

معادل‌ها:

کلمات فارسی دیگری مانند سخت، مشکل و دشوار نیز وجود دارند که می‌توانند در متن‌های مختلف به جای صعب استفاده شوند.

متضادها:

در زبان فارسی کلماتی مانند سهل، آسان و راحت، به عنوان متضاد در مقابل این واژه قرار دارند و به معنای چیزی هستند که انجام آن دشوار نیست و به راحتی قابل دستیابی یا فهم است.

لغت نامه دهخدا

صعب. [ ص َ ] ( ع ص ) دشوار. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ). عَسِر. عویص. مقابل سهل. مقابل آسان. تند. ناهموار.. ناخوار. دشخوار

فرهنگ معین

(صَ ) [ ع. ] (ق. ) دشوار، سخت.،~ُالعبور جایی که عبور از آن مشکل باشد.،~ُالمنال دست نیافتنی، دور از دست.،~ُالعلاج مرضی که به سختی درمان پذیرد.،~ُالوصول دارای امکان دستیابی دشوار.

فرهنگ فارسی

ان جثامه بن قیس لیثیاز دلاوران صحابه ( ف. حدود ۲۵ ه.ق. ). وی در غزوات عصر پیغمبر (ص ) حاضر بود و در فتح اصطخر شکت داشت.
دشوار، سخت، کار سخت
۱ - دشوار سخت مقابل سهل آسان. ۲ - گران مشکل. ۳ - قوی نیرومند. ۴ - انبوه. ۵ - با مهابت با وقار. ۶ - معاند لجوج. ۷ - آنست که در ربط طرفه ای لفظی آورند مثل ترصیع و تجنیس یا طرفه ای معنوی مانند ایهام و خیال جمع: صعاب.
بن علی بن بکر بن وائل از عدنانیه جدی جاهلی

جملاتی از کلمه صعب

با توجه به شواهد این منطقه؛ قبل از ورود دین اسلام نیز مسکونی بوده و با توجه به این که راه قدیم شهرهای جنوبی خراسان به تهران از این منطقه می‌گذشته، درگذشته دارای رونق بیشتری بوده‌است. از مهم‌ترین حوادث تاریخی می‌توان به حمله مغول اشاره کرد که پس از اشغال نیشابور، به‌دلیل صعب‌العبور بودن و مارهای فراوان این منطقه اسبان و سربازان مغول نتوانسته‌اند از این منطقه عبور کنند و از گزند آن در امان مانده‌اند.

عشق و درویشی و بیماری و جور روزگار صعب کاری است و ما راهر چهار، افتاده است
قلهٔ علم کوه با داشتن قله‌های مرتفع، یخچال‌ها، دیواره‌های صعب‌العبور و چشم‌اندازهای طبیعی، همه ساله مورد توجه گردشگران، کوهنوردان و صخره‌نوردان قرار می‌گیرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم