صحه

فرهنگ معین

(ص حَُ ) [ ع. صحة ] نک. صحت.

فرهنگ فارسی

۱- ( فعل اسم ) ) درست است: درمیان صالحان یک اصلحی است بر سر توقیعش از سلطان صحی است. ( مثنوی ) ۲ - تصدیق امضائ. توضیح صح بفتح صاد و حائ مشدد که بمعنی امضائ و تصدیق استعمال میشود چنانکه گویند: فلان کس بمعامله مزبور صح گذاشت. فعل ماضی یصح است و از صح ذلک وامثال آن مخفف شده است. و اینکه اغلب آنرا بشکل صحه بر وزن عده مینویسند درست نیست. یا صح ذلک. ( جمله فعلی ) صحیح است آن: برنامه وقف این ممالک توفیع زده که: صح ذلک. ( تحفه العرافین ) یا صح گذاشتن. ۱ - نوشتن کلمه صح ۲- تصدیق کردن امضائ کردن.

ویکی واژه

صحة نگاه کنید صحت.

جمله سازی با صحه

احسان‌اللّه خان در ۱۲۶۳ در ساری متولد شد. پدرش، میرزا علی‌اکبر حافظ‌الصحه که پزشک تجربی بود، و مادرش هر دو بابی بودند. او از جمله بهائیانی بود که نظریهٔ عدم دخالت در سیاست بهائیت را نادیده گرفت.
جهان باد از رخت خرم کرم باد از کفت شامل نهادت دایم الصحه وجود ثابت الارکان
نکته فوق در بر دارنده این مطلب نیز خواهد بود که در این زمان، خاندان اسد از چنان موقعیت والایی برخوردار شده‌است که بتواند در تحولات سیاسی–نظامی منطقه خراسان و ماوراءالنهر نقش به‌سزایی ایفا کند. برخی از مورخان معاصر نیز بر این موقعیت و اهمیت صحه گذاشته‌اند.
از دیگر رسوم دوران جاهلی که قرآن بر آن صحه گذاشته و موجب انتقاد منتقدان شده، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
که تا روز جزا دارند سر در خط فرمانش همیشه سر به کف از بهر پاس صحه ایوانش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
گوت یعنی چه؟
گوت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز