کلمه صافی در زبان فارسی دارای معانی گوناگونی است. به طور کلی، این واژه به مفهومهایی چون پاکیزگی، خلوص، روشنی و زلالی اشاره دارد. همچنین، میتواند به معنای هموار بودن یک سطح یا به عنوان وسیلهای برای تصفیه مایعات تعبیر شود. به عبارتی دیگر، صافی نمایانگر حالتی است که در آن چیزها عاری از هر گونه ناخالصی یا آلودگی هستند. در زمینههای مختلف، این واژه میتواند به مفاهیمی چون شفافیت در فکر و احساسات نیز اشاره کند، جایی که فرد یا چیزی بدون پردهپوشی و به دور از هر گونه تزویر و ریا به نمایش گذاشته میشود. این ویژگیها به ما کمک میکند تا درک بهتری از محیط پیرامون خود داشته باشیم و به سمت خلوص و روشنی در زندگی حرکت کنیم.
صافی
لغت نامه دهخدا
دل از عیب صافی و صوفی بنام
به درویشی اندر شده شادکام.فردوسی.رادمردان را هنگام عصیر
شاید ار می نبود صافی و ناب.منوچهری.چو مشک بویا لیکنْش نافه بود ز غژب
چو شیر صافی پستانْش بود از پاشنگ.عسجدی.بدینسان آب سرد و آتش گرم
هوای صافی و خاک مکدر.ناصرخسرو.کف کافیْش بحری از جود است
طبع صافیْش گنجی از حکم است.مسعودسعد.روشن و صافی و بیقرار، تو گفتی
هست مگر ذوالفقار حیدر صفدر.مسعودسعد.که هرکه دین او پاک تر و عقیدت او صافی تر، در بزرگ داشت جانب ملوک... مبالغت زیادتر واجب بیند. ( کلیله و دمنه ).
روی صافیْت باید آینه وار
همچو دندان شانه گل چه خوری.خاقانی.دُردی و سفال مفلسان راست
صافی و صدف توانگران را.خاقانی.ره آورد عدم را توشه خاک
سرشت صافی آمد گوهر پاک.نظامی.گنج نظامی که طلسم افکن است
سینه صافی و دل روشن است.نظامی.بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا درنکشد جامی.سعدی.اگر یک قطره را دل برشکافی
برون آید از او صد بحر صافی.شبستری.ثریا چو در تاج مرجان صافی
زبانا چو در دهر قندیل راهب.حسن متکلم.ساقی که جامت از می صافی تهی مباد
چشم عنایتی به من دُردنوش کن.حافظ.
صافی. ( اِ ) ظرفی که بدان مایعی را تصفیه کنند. پارچه ای که با آن تفاله ٔچیزها گیرند. آلت تصفیه. مصفاة. پالونه. راووق. مِبزل. صافی که در داروسازی جالینوسی از همه بیشتر مورداستفاده قرار میگیرد صافی چین داری است که از کاغذ بدون چسب تهیه شده است و حتی المقدور باید کاغذهای صافی سفید را بکار برند زیراکاغذ صافی خاکستری مواد غیرخالص مخصوصاً اکسید دوفردر بر دارد. صافی چین دار بایستی به اندازه کافی درقیف وارد شود ولی نباید در لوله آن وارد شود و نیزلبه صافی نبایستی از لبه قیف بالاتر بایستد. اسیدها و معرف ها بر روی صافی کاغذی اثر میکند و این قبیل مواد را به کمک قیفی که دارای صفحه سوراخ دار و یا محتوی شن و یا پنبه شیشه ای میباشد صاف میکنند. پنبه شیشه ای عبارت از شیشه ای است که بشکل نخ درآمده است و نرمی ابریشم را دارد.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. هر نوع ابزاری که به وسیلۀ آن مایعی را صاف می کنند.
۱. پاکیزه، خالص، ناب.
۲. پاک و روشن، زلال، صاف.
* صافی شدن: (مصدر لازم ) [قدیمی]
۱. پاک و پاکیزه شدن، بی آلایش شدن: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی / صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی (سعدی۲: ۵۸۷ ).
۲. [مجاز] بی غل و غش شدن.
فرهنگ فارسی
پاکیزه وخال، پاک وروشن، زلال، بی غش، بی درد، ناب، ظرفی باسوراخهای ریزبرای صاف کردن برخی خوردنی ها
( اسم ) ۱ - پاکیزه خالص بی غش ( شخص و شئ ). ۲ - ( اسم ) ابزاری که برای تصفیه مایعی به کار میرود و آن ممکن است یک برگ کاغذ نفوذ ناپذیر مقداری پنبه و غیره باشد ظرفی سفالی دارای سوراخهای ریز پالایه ۳ - پارچه ای که بدان مایعات را صاف کنند. ۴ - شراب.
وی از حاجیان ایلک بود و نام وی در ترجمه یمینی آمده است
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
صافی (ماهی). صافی ( ماهی ) ( نام علمی: Siganus javus ) نام یک گونه از تیره صافی ماهیان است.
دانشنامه آزاد فارسی
در الکترونیک، مداری که بعضی از سیگنالهای با بسامد معیّن را بهتر از سیگنال های با بسامدهای دیگر منتقل می کند. صافی پایین ـ گذر، سیگنال های با بسامد کم و همچنین جریان مستقیم را انتقال می دهد. صافی بالا ـ گذر سیگنال های با بسامد زیاد را منتقل می کند. صافی نوار ـ گذر فقط سیگنال های موجود در نواری از بسامدها را عبور می دهد.
صافی (نورشناسی). صافی (نورشناسی)(filter)
در نورشناسی، وسیله ای برای جذب بخش هایی از طیف نور مرئی. صافی بقیۀ طیف را از خود عبور می دهد. مثلاً، صافی سبز، همۀ رنگ های موجود در طیف، جز رنگ سبز را جذب می کند یا جلوی عبورشان را می گیرد و فقط نور سبز را منتقل می کند. صافی زرد فقط نور رنگ های آبی و بنفش را که در انتهای طیف قرار دارند جذب می کند و نور رنگ های سرخ، نارنجی، سبز و زرد را عبور می دهد.
صافی (کتاب). تألیف ملّا محسن فیض کاشانی (۱۰۷۵ق)، کتابی به عربی، در تفسیر قرآن. مؤلف سه تفسیر به نام های مصفّی و اصفی و صافی نوشته است، اما تفسیر صافی از دو تفسیر دیگر، مفصّل تر و مهم تر است و در شمار متون درسی طلاب نیز قرار گرفته است. از ویژگی های این تفسیر می توان به بهره گیری از روایات و استفاده از نکات ادبی اشاره کرد. مؤلف در دوازده مقدمه، به نکاتی دربارۀ تفسیر قرآن و منع از تفسیر به رأی می پردازد (تهران، ۱۲۶۶، تبریز، ۱۲۶۹ق).
مؤلف در این اثر، افزون بر تفسیر همة آیات قرآن، به نظر برخی مفسران نیز اشاره دارد و با تعبیر «اقول» به توضیح برخی اصطلاحات و لغات نیز می پردازد. این تفسیر، که دارای مقدمه ای در دوازده بخش است، دربردارندة مطالب و موضوعاتی چون جمع آوری قرآن، فضیلت قرآن، منع از تفسیر به رأی و شفاعت قرآن و همچنین شامل مباحثی چند دربارة شأن نزول آیات، گفتاری در معانی وجوه آیات قرآن و تمثیل قرآن به اهل خود در روز قیامت و شفاعت قرآن از آنان و گفتاری در آداب تلاوت قرآن است. این تفسیر نخستین بار در 1266ق در تهران و بعد از آن بارها در تهران و تبریز و بمبئی و بیروت چاپ سنگی شده است.
43011200
ویکی واژه
شراب بی غش.
پارچه یا ظرف مشبک مخصوصی که مایعات را از آن عبور داده صاف میکنند.
جمله سازی با صافی
در صومعهٔ سینهٔ ما یار مقیمست ما از نظرش صوفی صافی صفائیم
نیستم جرعهکش درد کدورت بیدل چونگهر صافی دل بادهٔ مینای مناست
در مصافی که باد حملهٔ او از سر فتنه مغفر اندازد