شهروا

شهروا به عنوان یک فضای شهری با ویژگی‌های خاص خود، نماد و نمایانگر فرهنگ، تاریخ و هویت ساکنانش به شمار می‌آید. این شهر نه تنها محلی برای زندگی و فعالیت‌های روزمره است، بلکه به عنوان یک مرکز اجتماعی و اقتصادی نیز عمل می‌کند. در شهروا، بافت اجتماعی متنوعی وجود دارد که شامل گروه‌های مختلف قومی و فرهنگی می‌شود، و همین تنوع سبب غنای فرهنگی و اجتماعی این شهر گردیده است. از طرفی، شهروا با جاذبه‌های تاریخی و طبیعی خود، گردشگران زیادی را به خود جذب می‌کند و این امر به ارتقای سطح اقتصادی و اجتماعی آن کمک می‌کند. به علاوه، زیرساخت‌های شهری نظیر حمل و نقل عمومی، مراکز آموزشی و بهداشتی از دیگر عوامل مؤثر در کیفیت زندگی در این شهر به شمار می‌روند. اهمیت آن در هم‌افزایی فرهنگ‌های مختلف و ایجاد فضایی برای تبادل نظر و ایده‌ها نیز شایان توجه است. این شهر به عنوان یک فضای چند بعدی، می‌تواند بستری مناسب برای رشد و پیشرفت ساکنانش فراهم کند و در عین حال، چالش‌هایی نیز پیش روی خود دارد که نیازمند توجه و برنامه‌ریزی دقیق است. به همین دلیل، توجه به نیازهای اجتماعی، اقتصادی و زیست‌محیطی آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و می‌تواند به تداوم حیات و پیشرفت این شهر کمک کند. در نهایت، شهروا با تمامی ویژگی‌ها و قابلیت‌هایش، نماد تلاش انسان‌ها برای ایجاد جامعه‌ای پویا، متنوع و مرفه است که به رشد و شکوفایی فردی و جمعی ساکنانش کمک می‌کند.

لغت نامه دهخدا

شهروا. [ ش َ رَ ] ( ص مرکب، اِ مرکب ) شاید از شهرروا باشد. چاو. ( یادداشت مؤلف ). ظاهراً مخفف شهرروا. ( فرهنگ نظام ). گویند پادشاهی زر قلب و ناسره زد و آنرا شهروا نام کرد و بنابر شدت و تندی خوی در ملک خود رایج گردانید و در غیر ملک او به هیچ نمی گرفتند. ( از برهان ). درم و دینار ناسره که خصوصاً در یک شهر رایج باشد، و این در اصل «شهرروا» بود یک «ر» را مطابق قاعده حذف کردند، و نیز آن درم ناسره که یکی از ملوک ظالم در ملک خود بزور رایج کرده بوده در ملک دیگران رواج نیافت، و ظاهراً به این معنی در اصل شه روا بود. ( غیاث ) ( از رشیدی ) ( از جهانگیری ). زر و سیم ناسره که درملکی رایج و روا و در غیر آن ناروا باشد. نقیض شهرروا. ( ناظم الاطباء ). رجوع به شهرروا شود:
بزرگ زاده نادان به شهروا ماند
که در دیار غریبش به هیچ نستانند.سعدی ( گلستان ).|| در منتخب نوشته که نوعی از خرمهره که کوچک باشد بقدر تخم خرما. ( غیاث ).
شهروا. [ ش َ رَ ] ( اِخ ) بعضی از مردم قم روایت کنند که دیه خمانی بنا کرده شده است بر دست مردی نام او شهرواو این دیه را بنا نهاد بنام خود. ( تاریخ قم ص 65 ).

فرهنگ معین

(شَ ) (ص. )۱ - پولی که ارزش حقیقی آن کمتر از ارزش رسمی آن بوده. ۲ - زر ناخالص.

فرهنگ عمید

۱. سکه ای که فقط در قلمرو فرمان روای محلی ضرب کنندۀ آن رواج داشت: بزرگ زادۀ نادان به شهروا ماند / که در دیار غریبش به هیچ نستانند (سعدی: ۱۲۱ ).
۲. سکه ای که ارزش حقیقی آن کمتر از ارزش اسمی آن باشد.

فرهنگ فارسی

نام پول قلبی بوده که درقدیم یکی ازپادشاهان بجبر، رواج داده، پولی که ارزش حقیقی آن کمترازارزش، اسمی آن باشد
( اسم ) پولی که ارزش حقیقی آن کمتر از بهای اسمی آن باشد و بنابراین در غیر محلی که ضرب شده ارزش چندان ندارد: بزرگزاده نادان بشهروا ماند که در دیار غریبش بهیچ نستانند ٠ ( گلستان ۱۱۴ )

ویکی واژه

پولی که ارزش حقیقی آن کمتر از ارزش رسمی آن بوده.
زر ناخال

جملاتی از کلمه شهروا

شهروا زر و سیم ناسره دان سره و ویژه هست شهر روا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم