سپاه

معانی لغوی:

قشون و مجموعه لشکریان: واژه سپاه به معنای نیروی نظامی و گروهی از سربازان است که برای انجام عملیات نظامی سازماندهی شده‌اند.

قسمتی از ارتش: در ساختار نظامی، سپاه به عنوان یک واحد بزرگتر از لشکر و کوچکتر از ارتش تعریف می‌شود.

نیروی نظامی ثابت: در ایران پس از انقلاب اسلامی، این عنوان به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دلالت دارد که یک نیروی نظامی مستقل و مهم در کشور است.

آرایش نظامی: این گروه معمولاً از دو تا پنج لشکر تشکیل می‌شود و استعداد رزمی آن بین ۵۰ هزار تا ۱۲۰ هزار نفر است.

تاریخچه و پیشینه:

این واژه ریشه در زبان‌های ایرانی باستان دارد و به شکل‌های مختلفی در زبان‌های مختلف ایرانی از جمله اوستایی و پهلوی وجود داشته است.

در زمان هخامنشیان، سپاه به عنوان یک واحد نظامی بزرگ شناخته می‌شد و فرمانده کل آن سپاداپاتی یا سپهبد نامیده می‌شد.

لغت نامه دهخدا

سپاه. [س ِ ] ( اِ ) از پارسی باستان «تَخمه سپاد»، اوستا «سپاذه » ( قشون )، ارمنی عاریتی و دخیل «سپه »، استی «افساد» و «افساد» ( مقدار بسیار، سپاه، فوج )، پهلوی «سپاه » ( مجموعه لشکریان ). رجوع شود به اسپاه، اسبه، سپه. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). فوج و لشکر. ( آنندراج ). لشکر گشن و انبوه. اسپاه و اسپه از این لغت است. ( شرفنامه منیری ). جند. ( ترجمان القرآن ). جیش. ( دهار ). عسکر. قشون. لشکر. خیل. ( دهار )

فرهنگ معین

(س ) [ په. ] (اِ. ) لشکر، قشون.

فرهنگ فارسی

سپه، لشکر، قشون، اسپه، قسمتی ازارتش، اسپاه
( اسم ) ۱ - واحدی از لشکریان ( قدیم ) لشکر قشون جیش. ۲ - واحدی نظامی شامل چند ( و معمولا سه ) لشکر هر ارتش شامل چند سپاه است.

جملاتی از کلمه سپاه

به لشکر بود نام و نیروی شاه سپهبد چه باشد چه نبود سپاه
بدو گفت بشتاب و برکش سپاه نگه کن که لشکر کجا شد به راه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال سنجش فال سنجش فال اوراکل فال اوراکل فال ماهجونگ فال ماهجونگ