سرباز

سرباز

آنکه سر خود را ببازد

این معنا به شخصی اشاره دارد که از جان و سر خود گذشته و آماده فداکاری در راه میهن، آرمان‌ها یا ارزش‌های خود است. این نوع سربازان در شرایطی قرار می‌گیرند که باید برای حفاظت از دیگران یا اهداف بزرگتر، جان خود را فدای آن کنند. این مفهوم در ادبیات و فرهنگ‌های مختلف به عنوان نمادی از فداکاری و شجاعت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

کسی که دارای پایین‌ترین درجه نظامی است

در سیستم نظامی، به فردی اطلاق می‌شود که در رده‌های پایین‌تر از افسران و درجه‌داران قرار دارد. این افراد مسئولیت‌های عملیاتی را بر عهده دارند و در خط مقدم نبردها یا مأموریت‌ها فعالیت می‌کنند. آن‌ها باید آموزش‌های لازم را ببینند و در زمینه‌های مختلف نظامی مهارت پیدا کنند، اما به دلیل پایین بودن درجه‌اشان، از اختیارات کمتری نسبت به افسران برخوردارند.

هر یک از افراد سپاه و لشکر

در معنای کلی‌تر، سرباز به هر یک از اعضای نیروهای نظامی یا جنگی اشاره دارد که به انجام مأموریت‌های نظامی می‌پردازند. این شامل نیروهای پیاده‌نظام، نیروی هوایی و دریایی می‌شود و به نوعی نشان‌دهنده‌ی جمعیت کل افراد در یک ارتش است. آن‌ها در موقعیت‌های مختلف به‌عنوان بخشی از یک نیروی منسجم عمل می‌کنند و باید هماهنگی و همکاری لازم را با یکدیگر داشته باشند.

سرگشاده، چیزی که سرش باز باشد

این معنا به اشیایی اشاره دارد که درب قسمت بالایی آن‌ها باز است و به نوعی می‌توانند نمایانگر شفافیت یا دسترسی آسان به محتویات باشند.

جایی که سقف نداشته باشد

در اینجا، این اصطلاح به مکانی اشاره دارد که در آن سقف وجود ندارد و به طور کلی در معرض آسمان قرار دارد. چنین مکان‌هایی ممکن است به عنوان فضاهای باز برای فعالیت‌های اجتماعی یا تجمعات مورد استفاده قرار گیرند.

کنایه از روشن، صریح، بدون پرده و فاش

در این معنا، سرباز به ویژگی‌های ارتباطی اشاره دارد که در آن موضوع به وضوح و بدون ابهام بیان می‌شود. این نوع بیان می‌تواند در مذاکرات، سخنرانی‌ها و نوشتارها بسیار موثر باشد و به مخاطب این امکان را می‌دهد که به راحتی مفهوم را درک کند. استفاده از زبان صریح و روشن می‌تواند به کاهش سوءتفاهم‌ها و تقویت ارتباطات کمک کند.

در شطرنج، پیاده

در بازی شطرنج، سرباز به مهره‌ای اشاره دارد که به عنوان پیاده شناخته می‌شود و در خط مقدم بازی قرار دارد. این مهره‌ها در شطرنج در حرکت به جلو فعالیت می‌کنند و هدف آن‌ها پیشرفت به سمت خط پایانی حریف است.

لغت نامه دهخدا

سرباز. [ س َ ] ( نف مرکب، اِ مرکب ) آنکه سر خود را ببازد، از عالم جانباز. ( آنندراج ):
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع.حافظ. || در بازیهای ورق، ورقی که بر آن صورت سربازی نقش است. || یک فرد سپاهی یا یک تن لشکری. مقابل درجه دار.
ترکیب ها:
- سرباز آکتیو. سرباز گارد. سرباز نیروی دریایی. سرباز نیروی زمینی. سربازنیروی هوایی. سرباز وظیفه.
سرباز. [ س َ ] ( ص مرکب ) روشن. صریح. بدون پرده. فاش:
مگو از هیچ نوعی پیش زن راز
که زن رازت بگوید جمله سرباز.عطار.
سرباز. [ س َ ] ( اِخ ) یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان ایرانشهر. آب آن از یک رودخانه بنام رود سرباز است که از چندین شعبه تشکیل شده است. محصول عمده ٔآن غلات، خرما، برنج، لبنیات. بخش سرباز از یک دهستان بنام دهستان سرباز تشکیل شده و مرکز بخش آبادی سرباز و دارای 78 آبادی بزرگ و کوچک است. جمعیت آن در حدود 9500 تن است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

فرهنگ معین

(سَ ) (ص مر. ) ۱ - هر یک از افراد سپاه و لشکر. ۲ - چیزی که سرش باز باشد، سرگشاده. ۳ - جایی که سقف نداشته باشد.

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ سربسته] آنچه سرش باز باشد مانند بطری و قوطی و پاکت یا چیز دیگر، سرگشاده.
۲. [مقابلِ سرپوشیده] جایی که سقف نداشته باشد، روباز: استخر سرباز.
۱. (نظامی ) کسی که دارای پایین ترین درجۀ نظامی است.
۲. [مجاز] سپاهی، لشکری، نظامی.
۳. (اسم ) (ورزش ) در شطرنج، پیاده.
۴. [قدیمی] کسی که از جان و سر خود گذشته و آمادۀ جانبازی باشد.
* سرباز گمنام: سربازی ناشناخته که جسد او را از میان کشته شدگان در جنگ انتخاب کنند و به عنوان نمایندۀ سربازانی که در راه وطن جان داده اند به خاک بسپارند و آرامگاه او را تجلیل کنند.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنچه که سرش گشاده بود مقابل سر بسته. ۲ - موضعی که سقف نداشته باشد مقابل سر پوشیده.
یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان ایرانشهر.

جملاتی از کلمه سرباز

وی در سی ام ژانویه ۱۹۹۴ م در ایروان به دنیا آمد. وی تنها پسر خانواده و دارای سه خواهر می‌باشد. وی ساکن ناحیه آوان در شهر ایروان بود. آرمن قبل از اعزام به خدمت سربازی در کالج فرهنگی دولتی مشغول به تحصیل در ترم آخر بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم