سر و سامان

کلمه سر و سامان که ترکیبی از دو واژه سر و سامان است، در زبان فارسی به معنای نظم و ترتیب به کار می‌رود. این اصطلاح باید به صورت صحیح و یکپارچه نوشته شود و از نگارش‌های نادرست باید پرهیز کرد. مفهوم این کلمه به تلاش برای رسیدن به نظم و سازمان‌دهی اشاره دارد. به عنوان مثال، می‌توان گفت: او موفق شد زندگی‌اش را سر و سامان دهد. این واژه همچنین می‌تواند به عنوان قید حال به کار رود و نشان‌دهنده وضعیت یک فرد یا موضوع در حالت منظم و سامان یافته باشد. به علاوه، می‌توان در جملات مختلف از این اصطلاح به عنوان یک مفهوم فرهنگی و اجتماعی استفاده کرد. این ترکیب واژه‌ای است که در مکالمات روزمره، متون ادبی، مقالات و نوشته‌های رسمی به کار می‌رود و می‌تواند به درک بهتر از نظم و ترتیب در زندگی کمک کند.

لغت نامه دهخدا

سر و سامان. [ س َ رُ ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) اسباب و لوازم: سر و سامان جنگ ایشان را دریافتم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 603 )

فرهنگ معین

(سَ رُ ) (اِمر. ) ۱ - آراستگی، نظم و ترتیب. ۲ - اسباب و لوازم زندگی.

فرهنگ فارسی

۱ - نظم و ترتیب آراستگی. ۲ - اسباب و لوازم زندگی.

ویکی واژه

آراستگی، نظم و ترتیب.
اسباب و لوازم زندگی.

جملاتی از کلمه سر و سامان

سر و سامان و عرض و نام و ننگم بدادم جمله از عشق تو بر باد
که یابد از سر زلف تو مویی که دایم بی سر و سامان نگردد
نیست در جهان سر و سامان هر طرف میدوی چو سرگردان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم