سخت جان

کلمه «سخت‌جان» به فرد یا چیزی گفته می‌شود که توانایی تحمل شرایط دشوار، فشار و مشکلات را دارد. این واژه نشان‌دهنده استقامت، مقاومت و تاب‌آوری بالاست و معمولاً برای توصیف کسانی به کار می‌رود که در برابر سختی‌ها دچار ضعف یا تسلیم نمی‌شوند.

«سخت‌جان» بیانگر ویژگی‌های شخصیتی مانند صبر، استقامت و پایداری است. افرادی که سخت‌جان هستند، معمولاً توانایی مقابله با مشکلات فیزیکی یا روحی را دارند و در شرایط فشار یا دشواری کمتر از دیگران آسیب می‌بینند.

این واژه همچنین برای اشیاء یا موجودات زنده به کار می‌رود که مقاومت بالایی در برابر ضربه، فشار یا شرایط سخت محیطی دارند. به‌طور مثال، گیاهان یا وسایلی که دوام بالایی دارند نیز می‌توانند «سخت‌جان» توصیف شوند، به معنای ماندگاری و تاب‌آوری بیشتر.

لغت نامه دهخدا

سخت جان. [ س َ ] ( ص مرکب ) سنگدل و بیرحم. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( مجموعه مترادفات ص 74 ):
سختی ره بین و مشو سست ران
سست گمانی مکن ای سخت جان.نظامی.|| سختی کش. ( مجموعه مترادفات ص 209 ). که تعب و رنج بسیار کشد. که مصیبتهای سخت تواند کشید.

فرهنگ معین

( ~. ) (ص مر. ) ۱ - پُرطاقت. ۲ - خسیس.

فرهنگ عمید

۱. آن که به سختی جان بدهد، جان سخت.
۲. [قدیمی، مجاز] کسی که در سختی ها و بلا ها پایداری و استقامت داشته باشد.
۳. [قدیمی، مجاز] خسیس و ممسک.

فرهنگ فارسی

۱ - آنکه به آسانی دست از جان نکشد آنکه به سهولت نمیرد. ۲ - بیرحم سنگدل.

ویکی واژه

پُرطاقت.
خسیس.

جمله سازی با سخت جان

با این همه غصه سخت جانی دارد این دیده که از سرشک خون می‌نشود
وه که چنین سخت جان و سنگدل الحق کس چو من و تو بروزگار نزاید
وادی مجنون ندارد سخت جانی همچو من سنگ طفلان پنبه داغ من دیوانه است
سخت جانی بسکه از پهلوی ما اندوخته کار جوشن می کند بر پیکر ما پیرهن
سیم بخشی تنک چشم و سخت جانی سنگدل باد پائی گرم خیز و قلعه گیری تا جور
رخنه ها افکند درد ناله اش همچون جرس گرچه کردم آهنین از سخت جانی سینه را
شب فراق من سخت جان سوخته دل را سهیل طلعت آن مه ستاره سحر آمد