رواج به معنای حرکت کردن، روان بودن و پذیرفتن چیزی است. در اصطلاح، این واژه به گسترش و پذیرش عمومی یک ایده، محصول یا پدیده اشاره دارد. زمانی که یک موضوع یا چیز به رواج میرسد، به طور وسیعتری مورد استفاده قرار میگیرد و به عنوان یک امر عادی و متداول در جامعه شناخته میشود. به عبارت دیگر، رواج نشاندهنده این است که چیزی به بخشی از زندگی روزمره مردم تبدیل شده و به آسانی در دسترس و قابل استفاده است. این فرآیند میتواند به واسطه تبلیغات، نیازهای اجتماعی یا تغییرات فرهنگی به وقوع بپیوندد و در نهایت به شکلگیری الگوهای جدید در رفتار و انتخابهای مردم منجر شود.
رواج
لغت نامه دهخدا
رواج. [ رَوْ وا ] ( ع ص ) آنکه تشنه گرد حوض گردد و تا آب نرسد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از معجم متن اللغة ). آنکه تشنه گرد حوض گردد و بواسطه ازدحام به آب نرسد. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. در جریان دادوستد بودن پول و کالا.
۳. (صفت ) روا، روان.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) جریان داشتن روان بودن متداول بودن. ۲ - ( اسم ) روایی ( متاع پول و غیره ) مقابل کساد.
آنکه تشنه گرد حوض گردد و تا آن نرسد آنکه تشنه گرد حوض گردد و بواسطه ازدحام به آب نرسد
ویکی واژه
رون
جمله سازی با رواج
غم تو یافته چندان رواج در عالم که از زمانه برافتاده است نام نشاط
ظلم ز عدل تو سقیم المزاج خود ز چه عدل تو ندارد رواج
بدادند یزدان پرستی رواج هرآن کس که بودند با تخت و تاج