رهنامه. [ رَ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) راهنامه. راهنامج. رهنامج. کتابی که بدان کشتی بانان راه سپرند و بسوی لنگرگاه و جز آن پی برند. معرب آن رهنامج و راهنامج است. ( یادداشت مؤلف ). کتاب شناساننده راهها:
دگرگونه در دفتر آرد دبیر
ز رهنامه ره شناسان پیر.نظامی.ز رهنامه چون بازجستند راز
سوی بازپس گشتن آمد نیاز.نظامی.ز خاقان بپرسید کاین شهر کیست
به رهنامه در نام این شهر چیست.نظامی.رجوع به مترادفات کلمه شود.
= راه نامه
راهنامه. راهنامج. کتابی که بدان کشتیبانان راه سپرند و بسوی لنگرگاه و جز آن پی برند معرب آن رهنامج و راهنامج.
{doctrine} [علوم سیاسی و روابط بین الملل] بیانیه ای مکتوب دربارۀ سیاست رسمی حکومت، به ویژه در زمینۀ سیاست خارجی و راهبرد نظام
رهنامه
کتاب راهنمای مسافران و کشتیبانان.
راهنامه، نقشه
💡 اسحاق از نوادگان امام موسی کاظم است، شجره نامه دقیق امامزاده، اسحاق بن حسین بن حسن بن اسحاق بن جعفر بن حسن بن احمد بن هرون بن حسین بن ابراهیم بن محمد صالح بن موسی الکاظم است. وی به ولایت ری آمد و در ضلع شمیران به اتفاق اسماعیل بن زکریا کشته شد.
💡 زمانه خامهٔ مدحت صلف را در بنان گیرد ستاره نامهٔ فتحت شرف را بر بصر بندد
💡 همره نامه فرستم دل خود را سویش خون او سرختر از خون کبوتر خود نیست
💡 در امامزاده شجره نامهای موجود است که به دستور اداره اوقاف از مشهد مقدس به تهران منتقل شده و نسب واقعی امامزاده را تأیید میکند.
💡 اما در سالهای اخیر خصوصاً پس از تلاشهای فردی به نام سیدجلیل وفایی که خود نیز از نوادگان این امام زادهاست برای این امام زاده شجره نامه گرد آمده است که نسب این امام زاده را به امام سجاد (ع) میرساند.
💡 والی تیره نامه را زآن کف و خامه کرم عذری و صد عطای تو خطی و صد خطای من