راندمان

لغت نامه دهخدا

راندمان. [ دِ ] ( فرانسوی، اِ ) بهره کارکرد. نتیجه کار و کوشش. میزان موفقیت در کار. بازدِه. ضریب انتفاع. ( واژه های فرهنگستان ).

فرهنگ معین

(دِ ) [ فر. ] (اِ. ) کارکرد، نتیجة کار.

فرهنگ عمید

۱. کارکرد، بازده.
۲. (فیزیک ) نسبت کار مفید یک دستگاه به مقدار انرژی که در آن به کار می رود، بازده.

فرهنگ فارسی

بهره، کارکرد، بازده، نسبت کارمفیدبه انرژی
( اسم ) کار کرد نتیجه کار. توضیح: احتراز از استعمال این کلمه بیگانه اولی است.

جمله سازی با راندمان

شدت نور و راندمان ال‌ئی‌دی‌های آبی و نزدیک به فرابنفش افزایش یافت و قیمت آنها کاهش پیدا کرد. این امر منجر به استفاده از ال‌ئی‌دی‌های پرقدرت برای روشنایی محیط و جایگزینی آنها با لامپ‌های رشته‌ای و مهتابی گردید.
به استثنای در صنعت آبکاری نواری پیوسته، مس پس از نیکل دومین فلز رایج برای آبکاری است. آبکاری مس چندین مزیت نسبت به سایر فرآیندهای آبکاری دارد، از جمله قیمت کم مس نسبت به سایر فلزها، رسانایی بالای مس و روکش روشن با انعطاف‌پذیری و چکش خواری بالا، و راندمان آبکاری بالا. این فرایند (آبکاری الکترولیتی مس) هم کاربردهای تزئینی و زینتی و هم مهندسی متنوعی دارد.
۲) کمک به شرکت‌های نفت و گازی که با کمترین هزینه بالاترین راندمان را داشته باشند