دلجوئی

دلجویی، که در لغت به معنای دلجویی و تسلی خاطر است، در معنای اصطلاحی به فرایند ابراز همدردی، درک متقابل و توجه عمیق به احساسات و حالات روحی فردی دیگر اطلاق می‌شود. این رویکرد، فراتر از یک واکنش سطحی، مستلزم فعال‌سازی مؤلفه‌هایی چون گوش دادن با دقت و بدون قضاوت، ارائه حمایت عاطفی سازنده، و به‌کارگیری تمام توان برای کاستن از درد، رنج یا ناراحتی روانی طرف مقابل است. هدف اصلی دلجویی، ایجاد حس امنیت روانی، پذیرش و ارزشمندی در فردی است که در شرایط دشوار قرار گرفته است.

در راستای تحقق این امر، دلجویی می‌تواند اشکال گوناگونی به خود بگیرد. از مصادیق بارز آن می‌توان به حضور فیزیکی در کنار فرد، بیان کلمات محبت‌آمیز و تسلی‌بخش، و نشان دادن درک نسبت به موقعیت و احساسات وی اشاره کرد. همچنین، ارائه کمک‌های عملی در حد مقدور، در صورت نیاز و پذیرش فرد، می‌تواند گامی مؤثر در جهت التیام بخشی باشد. نکته حائز اهمیت در این میان، صداقت در ابراز همدردی و پرهیز از هرگونه تظاهر یا کلیشه‌پردازی است؛ چرا که حس همدلی واقعی، زمانی بیشترین تأثیر را خواهد داشت که از صمیم قلب نشأت گیرد.

در نهایت، دلجویی را می‌توان یکی از ارکان اساسی در تقویت روابط انسانی و ارتقای سلامت روان جامعه برشمرد. این مهارت اجتماعی، با ایجاد فضایی سرشار از اعتماد و همدلی، نه تنها به فرد دلجویی‌کننده احساس رضایت و خشنودی می‌بخشد، بلکه در فرد دلجویی‌شونده نیز انگیزه و امید به زندگی را تقویت کرده و حس تعلق اجتماعی او را افزایش می‌دهد. بدین ترتیب، گسترش فرهنگ دلجویی و نهادینه‌سازی آن در تعاملات روزمره، امری ضروری برای ساختن جامعه‌ای پویا، همدل و حمایتگر است.

لغت نامه دهخدا

دلجوئی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) دلجویی. عمل دلجو. رجوع به دلجویی در ردیف خود شود.

فرهنگ فارسی

دلجویی. عمل دل جو.

جمله سازی با دلجوئی

قدم نه در ره دلجوئی دوست مترس از بغض و کید و کین دشمن
من که خود کم کرده‌ام دل در رهت دادم مده عاشق بیداد را خوش دل به دلجوئی مکن
رو بدلجوئیش مباد آن مست زهر آفت بساغر اندازد