دا

دا روایت خاطرات سیده زهرا حسینی است که درباره جنگ ایران و عراق نوشته شده و به کوشش سیده اعظم حسینی در قالب کتابی منتشر شده است. این کتاب توسط انتشارات سوره‌ی مهر به چاپ رسیده است. این واژه در زبان‌های لری، لک و کردی به معنای مادر است و حسینی، که خود از کردهای منطقه پهله زرین آباد در استان ایلام است، با انتخاب این عنوان به موضوع مقاومت مادران ایرانی در طول جنگ ایران و عراق پرداخته است. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که این کتاب یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آثار در زمینه خاطرات جنگ هشت ساله ایران و عراق به شمار می‌آید. به ادعای رسانه‌های داخلی، این کتاب پرمخاطب‌ترین کتاب سال ۱۳۸۸ در ایران بوده است. انتشار این کتاب باعث اعتراض تکاوران نیروی دریایی ارتش نسبت به تصویری که از ارتش در آن ارائه شده، شد و همچنین برخی پژوهشگران آن را نتیجه‌ای از تخیل نویسنده دانسته‌اند.

لغت نامه دهخدا

دا. ( اِ ) مخفف دایه، داه. || ( در تداول مردم بختیاری ) مادر. ام. والده.
دا. ( اِ ) مخفف داو:
از نرد سه تا پای فراتر ننهادیم
هم خصل بهفده شد و هم دا بسر آمد.سوزنی.( چنین است در تذکره تقی الدین و دو نسخه خطی کهن دیوان سوزنی ) ولی طبیعی تر آن است که اصل: «... هم داوسر آمد» باشد.
دا. ( ریشه فعل ) در فرس هخامنشی و اوستا ریشه ای است به معنی دادن و آفریدن و ساختن و بخشیدن و آن در «دادن » فارسی آمده است. ( از فرهنگ ایران باستان پورداود ج 1 ص 57 و 71 و 74 ).
دا. ( اِ ) رده دیوار. ( غیاث ). پایه و اساس بنا. داو. دای. پی. بنیاد. اصل بنا:
پی دیوار ایمان بود کارش
از آن شد چاردا از چاریارش.جامی ( از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 405 ).رجوع به داو و دای شود.

دانشنامه عمومی

دا (اوری). دا شهری در شهرستان کودوگو در استان باله در بورکینافاسوی جنوبی است و جمعیت آن ۱۸۲۵ نفر است.

ویکی واژه

مادر، مامان.
دا. (ریشه ٔ فعل ) در فرس هخامنشی و اوستا ریشه ای است به معنی دادن و آفریدن و ساختن و بخشیدن و آن در «دادن » فارسی آمده است. (از فرهنگ ایران باستان پورداود ج 1 ص 57 و 71 و 74).

جملاتی از کلمه دا

مروت نباشد بر افتاده زور برد مرغ دون دانه از پیش مور
ساقی باقیت سقایت نمود روی دلت سوی هدایت نمود
پرده بردار، تا سر اندازیم به سر کوی تو، ز شیدایی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم