لغت نامه دهخدا
( آزفنداک ) آزفنداک. [ ف َ ] ( اِ ) آژفنداک. آفنداک. قوس قزح. تیراژه، نوشه، سریر،رخش، کمردون، آدینده، کمر رستم، کمان رستم، انطلیسون، طوق بهار و غیره از مترادفات آن است:
کمان آزفنداک شد ژاله تیر
گل غنچه پیکان زره آبگیر.اسدی.
ازفنداک. [ اَ ف َ ] ( اِ ) رجوع به آزفنداک شود.