آفت

آفت

آفت به عنوان یک معضل مهم در زندگی انسان‌ها و طبیعت شناخته می‌شود که تأثیرات منفی آن بر روی محیط زیست، کشاورزی و سلامت عمومی، غیر قابل انکار است. این پدیده معمولاً به عنوان یک عامل مخرب در اکوسیستم‌ها عمل می‌کند و می‌تواند شامل انواع مختلفی از موجودات زنده باشد، از حشرات و جوندگان گرفته تا بیماری‌های گیاهی و عوامل محیطی. وجود آن ها در مزارع و باغات می‌تواند به کاهش تولید و کیفیت محصولات کشاورزی منجر شود و در نتیجه، امنیت غذایی جامعه را تهدید کند. همچنین، این موجودات می‌توانند به طور مستقیم بر روی سلامتی انسان تأثیر بگذارند؛ به عنوان مثال، برخی از آن ها می‌توانند ناقل بیماری‌های خطرناک باشند که سلامت عمومی را به خطر می‌اندازند. برای مقابله با این چالش، لازم است که روش‌های مدیریت آفات به طور مؤثر و پایدار مورد استفاده قرار گیرد. این شامل استفاده از تکنیک‌های بیولوژیک، شیمیایی و زراعی است که به کاهش جمعیت آفت‌ها و حفظ تعادل در اکوسیستم کمک می‌کند. در این راستا، آموزش کشاورزان و آگاه‌سازی جامعه در مورد روش‌های پیشگیری و کنترل آفت‌ها نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. به طور کلی، مقابله با آفت‌ها نیازمند همکاری بین‌المللی و استفاده از دانش و فناوری‌های نوین است تا بتوان به یک راهکار جامع و پایدار دست یافت که به حفظ منابع طبیعی و سلامت انسان‌ها کمک کند.

لغت نامه دهخدا

( آفت ) آفت. [ ف َ ] ( ع اِ ) ( شاید از ریشه آکفت فارسی ) آفة. آفه. عاهت. عاهه. عارضه. ( زمخشری ).جانحه. زحمت. علت. بلا. بلیه. ضرر. آکفت. آسیب. بیماری. ( ربنجنی ). گزند. عیب. آهو. ج، آفات

فرهنگ معین

( آفت ) (فَ ) ( اِ. ) آسیب، بلا.
( اُ ) (ری. اِمص. ) ۱ - افتادن. ۲ - کمی، نقصان.

فرهنگ فارسی

( آفت ) ( اسم ) آنچه مای. فساد و تباهی گردد آسیب بلا زیان جمع: آفات.
بیماری آسیب
افتادن، افت وخیز: افتادن وبرخاستن، ونیزافت: کمبود، کمی، کم وکاست، نقصان، آسیب، بلا، زیان، هرچیزی که مایه تباهی
( اسم ) ۱ - افتادن: افت و خیز. ۲ - کمبود جنس کمی کاست نقصان. ۳ - ( اسم ) وضع شکل.
بهتان و افترائ یا شتر نجیب

فرهنگ اسم ها

اسم: آفت (دختر) (عربی)
معنی: بلا، بلیه، کنایه از زیبایی و عشوه گری

دانشنامه آزاد فارسی

آفت. آفَت (قزوین ۱۳۱۵- ۱۳۸۵ش)
(نام اصلی: ملوک آنغوز) ترانه خوان و رقصندۀ ایرانی. با راهنمایی احمد عبادی با موسیقی آشنا شد، و از اواسط دهۀ ۱۳۳۰ به صورت حرفه ای وارد بازار کار شد. به سبب همراهی با بانوان خواننده و مجریان موسیقی های عامیانه و نیز با اجرای برنامه های کاباره ای از ۱۳۳۶ تا ۱۳۵۲ به شهرت رسید. از او آثار بسیاری در صفحات گرام (۴۵ دور)، با همراهی ارکسترهای گوناگون ضبط شده است. از ۱۳۵۴ براثر تحول روحی، معتکف و خانه نشین شد و زندگی خود را وقف تبلیغات مذهبی، برپایی جلسات قرائت قرآن، مطالعۀ کتب دینی، عرفانی و نگارش خاطراتش کرد که با عنوان از فقر تا فقر انتشار یافته است.
اُفْت (bathos)
در نظریۀ ادبی، فرود یا افت ناگهانی از امر مهم و جدی به امر مسخره یا خنده آور. اگر در پایان قطعه یا فصلی رخ دهد نوعی ضداوج است. این فرود ناگهانی در کار نویسندگان ناتوان یا بی تجربه معمولاً ناخواسته روی می دهد.

جملاتی از کلمه آفت

ابرش آفتاب نعل تو را صبح اقبال کرده میدانی
فلک از آفتاب و بدر منیر قدحی بود پر ز شکر و شیر
آفتاب ار بر او فکندی نور دیده را در عصابه بستی حور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم