داروغه

داروغه

داروغه به عنوان یک مقام انتصابی در تاریخ ایران شناخته می‌شود که مسئول انتظام و امنیت شهرها بوده است. این سمت در دوران حکومت‌های مختلف از جمله ایلخانی، آق‌قویونلو، قراقویونلو و صفوی وجود داشته و در دوران‌های افشاریه و قاجار نیز با تغییراتی ادامه یافته است.

وظایف و مسئولیت‌ها

نظارت بر نظم عمومی:

داروغه‌ها وظیفه نظارت بر نظم عمومی و اجرای قوانین را بر عهده داشتند. آن‌ها به عنوان نمایندگان حکومت در شهرها عمل می‌کردند و مسئول حفظ امنیت و کنترل اجتماعی بودند.

حفاظت از بازار:

در دوره صفوی، داروغه به طور خاص مسئولیت حفاظت از بازار را بر عهده داشت. او تشکیلات انتظامی بازار را تحت حوزه قضایی دیوان بیگی اداره می‌کرد و مستقیماً مسئول امنیت بازار در طول شبانه‌روز بود.

گشت‌زنی و نظارت:

مردانی که از طرف داروغه گشت‌زنی می‌کردند، به نام احداث شناخته می‌شدند، این افراد وظیفه داشتند تا از بی‌نظمی‌ها و تهدیدات امنیتی جلوگیری کنند.

اختیارات تنبیهی:

داروغه اختیار جریمه و تنبیه تجار و کاسبان متخلف را نیز داشت، کاسبان به طور منظم اجرتی به او بابت محافظت می‌پرداختند.

تاریخچه و تغییرات در این مقام

دوره تیموری: در این دوره، این عنوان به حاکمان تعیین شده از سوی حکومت شهرهای بزرگ داده شد و این منصب در سلسله مراتب فئودالی مغولی مورد استفاده قرار گرفت.

دوره صفوی: کارکرد داروغه در این دوره تغییر کرد و به حفاظت از نظم و امنیت بازار و شهر اختصاص یافت.

دوران افشاریه و قاجار: این سمت با تغییراتی ادامه یافت و قدرت و اختیارات آن‌ها در ایالات و شهرهای مختلف متفاوت بود.

مترادف‌ها و معادل‌ها

مترادف‌ها: پاسبان، شبگرد، عسس، نگهبان.

معادل پارسی: پاسبان، کلانتر.

لغت نامه دهخدا

داروغه. [ غ َ / غ ِ ] ( ترکی - مغولی، اِ ) رئیس شبگردان. سرپاسبانان. داروغه که در زبان مغولی به معنی «رئیس » است یک اصطلاح عمومی اداری است. از احسن التواریخ چنین مستفاد میگردد که داروغه بطور کلی به حکام اطلاق می شده است. بعدها لقب حاکم پایتخت گردیده. ( سازمان اداری حکومت صفوی مینورسکی ترجمه رجب نیا ص 136 ). || در ادارات بزرگ دولتی منشیان طراز اول که بر منشیان سمت سرپرستی و نظارت داشتند داروغه خوانده می شدند. ( سازمان اداری حکومت صفوی ص 136 ). || رئیس و بزرگتر هر کار. مباشر و ناظر شهر و قریه. کارگزار. || مهتر ساربانان. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(غِ ) [ تر. ] (اِ. ) ۱ - رییس پاسبانان. ۲ - محافظ قریه یا شهر.

فرهنگ عمید

۱. [عامیانه، مجاز] بزرگ تر هر صنف و دسته.
۲. [عامیانه، مجاز] بزرگ تر و مباشر قریه.
۳. [منسوخ] سردسته و رئیس پاسبانان و نگهبانان شهر.

فرهنگ فارسی

بزرگترهرصنف ودسته، بزرگترومباشرقریهسردسته
( صفت اسم ) ۱ - نگهبان خانه یا اداره ۲ - محافظ قریه یا شهر. ۳ - بزرگتر هر صنف و دسته سر دسته نگهبانان کلانتر. ۴ - کد خدای ده جمع داروغگان.

دانشنامه عمومی

داروغه ( در اصل داراعه چی، مأخوذ از مغولی ) سمت انتصابی مسئول انتظام و امنیت شهرها در دوران حکومت ایلخانی ها، آق قویونلوها، قراقویونلوها و صفوی ها بود. در دوران حکومت افشاریه و قاجار نیز این سمت با تغییراتی موجود بود. قدرت و اختیار داروغه ها در طول تاریخ و در ایالات و شهرهای مختلف تا حدی متفاوت بوده است. این منصب در سلسه مراتب فئودالی مغولی مورداستفاده قرار داشت. در ایران منصب داروغه هنگامی افزایش یافت که در دوره تیموری، عنوان داروغه به حاکمان تعیین کننده از سوی حکومت شهرهای بزرگ داده شد.
در دوره صفوی کارکرد داروغه متفاوت بود. وظیفه داروغه حفاظت شهر از بی نظمی و هر گونه تهدیدهای امنیتی بود. در این دوره معمولا داروغه تشکیلات انتظامی بازار را تحت حوزه قضایی دیوان بیگی اداره میکرد. داروغه مستقیماً مسئول امنیت بازار در طول شبانه و روز بود. مردانی که از طرف او گشت زنی می کردند، ( ( احداث ) ) نامیده می شدند. کاسبان اجرتی را به طور منظم به داروغه بابت محافظت می پرداختند. داروغه اختیار جریمه و تنبیه تجار و کاسبان متخلف را بر عهده داشته.

دانشنامه آزاد فارسی

داروغِه
(واژه ای مغولی، به معنی رئیس) منصبی اداری در تاریخ بعد از اسلام ایران، از دورۀ مغولان تا اواخر قاجاریه، به مفهوم بزرگ و همه کارۀ یک محل یا حاکم و پاسبان. در تاریخ بعد از اسلام ایران، از دورۀ مغولان تا اواخر قاجاریه، به همین دلیل در اوایل به نام کلی حکام اطلاق می شده ولی بعدها لقب حاکم پایتخت بود و در دورۀ صفوی همچنین، در تشکیلات دولتی، منشیان طراز اول داروغه خوانده می شدند. اما مفهوم اصلی و متداول آن مسئول امور انتظامی شهر، روستا یا عشیره و مقامی پایین تر از حاکم و وزیر یا کلانتر بوده است. 

ویکی واژه

رییس پاسبانان.
محافظ قریه یا شهر.

جملاتی از کلمه داروغه

سقوط بغداد برای کل جهان اسلام یک ضربه مهم بود. پس از سال‌ها ویرانی مطلق، این شهر به یک مرکز اقتصادی تبدیل شد که در آن تجارت بین‌المللی، ضرب سکه و امور مذهبی در زمان ایلخانان رونق گرفت.داروغه رئیس مغول پس از آن در شهر مستقر شد.

بالش هم خوابه جوی، مالش گرمابه چیست؟ اندرز یاران سودی ندارد و پند دوستاران بهبودی نکرد. دامن از چنگ لابه گران در کشید و شتاب را از یوز و شاهین پوی و پر جست. چندانکه از خانه گامی دو دور افتاد و به پای خویش از تخت سور به تخته گور آمد، داروغه شهر با گروهی تیره هش و انبوهی خیره کش فرا رسید، گردش فرو گرفتند در سنگ و خشت و چوب و چماق و سیلی و مشت و لگد فرو گذاشت نشد. 

به داروغه و شحنهٔ جان بگوی که دزد هوی را بزندان کنند
حسن تو ره دل مرا زد داروغه مگر خبر ندارد
گفت: تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم