زداینده

زداینده

واژه زداینده به معنای پاک کننده و جلا دهنده است و در کاربردهای مختلف به موادی اشاره دارد که قادر به زدودن آلودگی‌ها، لکه‌ها و ناخالصی‌ها از سطوح یا اشیاء هستند. از نظر فیزیکی، زداینده‌ها می‌توانند شامل مواد شوینده، تمیزکننده‌ها و جلا دهنده‌ها باشند که در فرآیندهای نظافت و بهداشت به کار می‌روند. این مواد با ترکیبات شیمیایی خاص خود، آلودگی‌ها را تجزیه کرده و به راحتی از سطح مورد نظر جدا می‌کنند. برای مثال، مواد شوینده می‌توانند چربی‌ها و لکه‌ها را از روی سطوح مختلف مانند ظروف، لباس‌ها یا کف‌ها پاک کنند و به آنها ظاهری تمیز و درخشان ببخشند.

از جنبه معنوی، مفهوم زداینده به معنای پاکسازی و رهایی از افکار، احساسات یا رفتارهای منفی نیز به کار می‌رود. در این زمینه، زداینده می‌تواند به عواملی اشاره کند که به فرد کمک می‌کنند تا از بارهای روحی و روانی خود رها شود و به آرامش و تعادل بیشتری دست یابد. این نوع زدایندگی می‌تواند شامل روش‌هایی مانند مدیتیشن، مشاوره، یا فعالیت‌های هنری باشد که به فرد کمک می‌کند تا احساسات منفی را کنار بگذارد و به سمت رشد و بهبود شخصی حرکت کند.

لغت نامه دهخدا

زداینده. [ زِ / زُ / زَ ی َ دَ / دِ ] ( نف ) دور کننده چیزی از دیگری. مزیل. زایل کننده. نابود سازنده. آزاد کننده. و در این ترکیب بمعنی کشورستان، گیرنده سلطنت:
ای ملک زداینده هر ملک زدایان.منوچهری.رجوع به زد او ملک زدای شود.
|| صیقل کننده و صیقل گر و جلا دهنده. ( ناظم الاطباء ). || صاف کننده و پاک سازنده. پاکیزه کن. صاقل. ( منتهی الارب ):
رایش از زنگ زداینده باد
ملکت او را بحق کردگار.منوچهری.و مغز او [ مغز بان ] و روغن او زداینده است کلف راو خالها را که بر روی پدید آید. ( ذخیره خوارزمشاهی ). صیقل؛ تیز کننده شمشیر و زداینده آن. اَعْوَس؛ زداینده زنگ. صیت؛ زداینده شمشیر و مانند آن. ( منتهی الارب ). || ( در طب قدیم ) زداینده ( داروهای... )؛ داروهایی را گویند که برای پاک کردن معده یادیگر اعضاء داخلی بدن از اخلاط بکار برند: نخست شربتها و داروهای زداینده بکار داشتن که سوزاننده باشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و مغز او [ مغز بان ] و روغن او زداینده است کلف را و خالها را که بر روی پدید آید. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و هر چند گاهی استفراغ کردن به قی پس از آنکه مثانه را بشربتهای زداینده پاک کرده باشند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و زداینده باشد [ خربزه ] و تخم او زداینده تر از گوشت او باشد،پوست مردم پاک کند، خاصه تخم او کلف را و بهق را و سبوسه سر را ببرد. ( ذخیره خوارزمشاهی ). جلاب و عسل زداینده ترند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). و ماءالعسل زداینده ترین شربتی است. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ معین

(زَ یَ دَ یا دِ ) (ص فا. ) ۱ - پاک کننده. ۲ - جلا دهنده.

فرهنگ عمید

پاکیزه کننده، جلادهنده.

فرهنگ فارسی

۱ - پاک کننده پاکیزه سازنده. ۲ - جلادهنده.
دوری کننده چیزی از دیگری صیقل کننده و جلا کننده در طب قدیم دارو هایی را گویند که برای پاک کردن معده یا دیگر اعضای داخلی بدن از اخلاط بکار برند

ویکی واژه

پاک کننده.
جلا دهنده.

جمله سازی با زداینده

نامت اسمی شود زداینده تن طلسمی جهان گشاینده
ز هر سو رم آهو و رنگ و غرم ز دل‌ها دم کل زداینده گرم
زنگار غمان گرفت دور دل دل من بزدای که زنگ دل زداینده تویی
زنگار غمان گرفت دل در بر من بزدای دلم که دل زداینده تویی‌
و باز موحدان در شعر شاعر نظر کردند آفرینندهٔ طبع ورا دیدند و زدایندهٔ خاطرش را و اندر آن اعتبار فعل را بر فاعل دلیل کردند؛ تا آن گروه اندر حق گمراه شدند و این گروه اندر باطل، راه یافتند و انکار این مکابره‌ای عیان باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال میلادی فال میلادی فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال انگلیسی فال انگلیسی