باسن، که در زبان فرانسوی، به معنای لگن خاصره است. این واژه به ساختار استخوانی لگن اشاره دارد که نقش مهمی در پایداری بدن و حرکات آن دارد. لگن خاصره به عنوان یک نقطه اتصالی بین بالاتنه و پایینتنه عمل میکند و به ما کمک میکند تا وزن بدن را به طور مؤثری منتقل کنیم. این بخش از بدن علاوه بر اینکه به حمایت از ارگانهای داخلی کمک میکند، نقشی کلیدی در حرکات روزمره مانند نشستن و ایستادن نیز دارد. در واقع، استخوانبندی لگن خاصره به نوعی پایهای برای تحرک و فعالیتهای طبیعی ما به شمار میرود.
باسن
لغت نامه دهخدا
باسن. [ س ُ ] ( فرانسوی، اِ ) نام یکی از آلات بادی موسیقی ازنوع فلوت است. ظاهراً این ساز لوله ای شکل در سال 1480 در پاوی اختراع شده است و انواع مختلف دارد، بعضی از آن دارای دوازده سوراخ و سه کلید و نوع دیگر بدون کلید و دارای یازده سوراخ است. زبانه باسن دو تیغه نی رویهم است. آنطور که از نام باسن بر می آید آوازهای بم آواز اصلی آن محسوب میشود. معمولاً باسن را از چوب افرا و بلسان میسازند. نوع دیگر از باسن نیز بنام کنترباسن وجود دارد که یک «اکتاو» بم تر از نت نوشته شده آواز میدهد و از 6 تا پانزده کلید دارد.
باسن. [ ] ( اِخ )ولایتی به ارزنة الروم. لسترانج گوید: در هشت فرسخی مشرق ارزنةالروم بر قله کوهی در حوالی یکی از سرچشمه های ارس قلعه بزرگ «اونیک » بود که حمداﷲ مستوفی گوید: شهر آبشخور در پای آن کوه است. این شهر از توابعارزن الروم محسوب میگردید. یاقوت گوید: که آن ولایت را باسن میگفتند. ( ترجمه سرزمین های خلافت شرقی ص 126 ). اما صحیح کلمه آنچنانکه در معجم البلدان ذیل اونیک آمده است باسین است. رجوع به باسین شود.
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
نام یکی از آلات موسیقی
ویکی واژه
sedere
قسمتی از بدن بین کمر و ران که به آن دبر نیز می گویند.
جملاتی از کلمه باسن
اینها همه صندوق پر از کرباسند ما حقه سربسته لعل و گهریم
سیاست پیشگان در هر لباسند به خوبی همدگر را میشناسند
گفتم که سنانست گفت عامی زد عامی ما سخته باسنانم