ایلاف

الف و انس و خوی گرفت

در این معنا، ایلاف به معنای الفت، دوستی و انس با کسی یا جایی اشاره دارد. این مفهوم می‌تواند به روابط انسانی و نزدیکی افراد به یکدیگر اشاره کند و نشان‌دهنده‌ی محبت و دوستی عمیق باشد. این ویژگی می‌تواند به فردی که این نام را دارد، صفات مثبتی چون مهربانی و اجتماعی بودن نسبت دهد.

عهد و پیمان

در معنای دیگر، ایلاف به معنای عهد و پیمان نیز آمده است. این مفهوم به تعهد و وفاداری اشاره دارد و می‌تواند نماد ارتباطات پایدار و قوی باشد. این ویژگی می‌تواند به فردی که این نام را دارد، صفات مثبت و قابل اعتمادی چون وفاداری و پایبندی به وعده‌ها نسبت دهد.

لغت نامه دهخدا

ایلاف. ( ع مص ) الف و انس و خوی دادن به کسی یا به جایی. ( منتهی الارب ). خو گرفتن.( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). خو کردن. الف دادن. ( تاج المصادر بیهقی ). سازواری دادن. ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24 ). || هزار کامل گردانیدن. ( منتهی الارب ). هزار کردن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( المصادر زوزنی ). هزار گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || جمع کردن شتران میان شجر و آب: الفت الابل شجراً و ماءً؛ یعنی چون از یکی فارغ شد بدیگری پرداخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || عهد. پیمان. اجازه به امان. ایلاف در قرآن به معنی عهد و مانند اجازه به امانست و اول کسی که این عهد از ملک شام گرفت هاشم بود و بیانش آن است که قریش ساکن حرم بودند و در تجارتهای خویش چه در سرما و چه در گرما به امان سفر میکردند و راه در آن حال مخوف بود و هرگاه کسی متعرض احوال اینها میشد میگفتند که ما سکنان حرم خدائیم پس دست از ایشان باز میداشتند.
- ایلاف قریش؛ عبارت از این بوده است که هاشم به حمایت پادشاه شام و عبدالشمس به حمایت پادشاه حبشه و مطلب به حمایت والی یمن و نوفل به حمایت شاهنشاه ایران درآمده بودند و این چهار برادر سفر تجارت کردندی و در امان بودندی و در قلمروهای چهارگانه مذکور کس متعرض ایشان نمیشد. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

[ ع. ] ۱ - (مص م. ) دوست کردن، به هم پیوست دادن. ۲ - (مص ل. ) دوستی نمودن.

فرهنگ عمید

۱. دوست کردن، سازواری دادن.
۲. عهد و پیمان.
۳. عهد و شبه اجازه.

فرهنگ فارسی

۱ - (مصدر ) دوست کردن دوستی افکندن سازواری دادن. ۲ - (مصدر ) دوست شدن دوستی ورزیدن.

فرهنگ اسم ها

اسم: ایلاف (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ilāf) (فارسی: ايلاف) (انگلیسی: ilaf)
معنی: خو گرفتن، عهد، دوست کردن، سازواری دادن، در قرآن به معنای عهد و مانند و اجازه به امان است

ویکی واژه

دوست کردن، به هم پیوست دادن.
دوستی نمودن.
ایلاف به معنی زبان معیار باستان یعنی قبیله افعی صفت. ایلاف ممکن است از دو کلمه ایل - آف شکل گرفته و اصطلاح اخیر به معنی افعی بوده است.

جملاتی از کلمه ایلاف

نه الف گیرد اجزای من به غیر تو دوست اگر هزار بخوانند سوره ایلاف
جان برید از جهان و عذرش این کالفتی یافتم ز ایلافش