گر قصد خون ما کند آن ماه دل فروز در پیش تیغ دوست رویم آستین فشان
روزی که شد محیط کرم آستین فشان چندین هزار دامن گوهر به من رسید
خوش آنکه شد ز دنی و عقبی به میکده دامن کشان ازین و ازان آستین فشان
واعظ تو را که دامن ازینها فتاده پاک این آستین فشانی لایعقلانه چیست
گذشتم از تو چنان آستین فشان آخر که داغ عشق تو چون گل ز آستینم ریخت
کدام راه زد این مطرب سبک مضراب؟ که هوش از سر من آستین فشان برخاست