کلمه آزرده در زبان فارسی به معنای ناراحت یا رنجیده است و به حالتی اشاره دارد که فرد به خاطر یک تجربه، رفتار یا رویداد خاص دچار ناراحتی، دلخوری یا رنجش شده است. این واژه بار معنایی منفی دارد و به احساسات منفی ناشی از رفتار یا سخنان دیگران اشاره میکند.
معانی و مفاهیم:
ناراحت: آزرده به معنای کسی است که به خاطر یک عامل خاص احساس ناراحتی میکند.
رنجیده: این واژه همچنین میتواند به معنای رنجیدهخاطر یا دلخور بودن از یک عمل یا گفتار دیگران باشد.
کاربردها:
اجتماعی: در تعاملات اجتماعی، وقتی کسی به خاطر رفتار یا سخنان دیگران ناراحت میشود، میگویند که او آزرده است.
ادبیات: در شعر و نثر، آزردگی میتواند به عنوان یک احساس عمیق و انسانی توصیف شود. مثلاً: شاعر در این شعر به آزردگی دل از عشق ناکام اشاره میکند.
محاوره: در مکالمات روزمره، این واژه به سادگی برای بیان احساس ناراحتی به کار میرود. مثلاً: من از این حرفش خیلی آزرده شدم.
معادلات و مترادفها:
مترادفها: ناراحت، رنجیده، دلخور، ملول.
معادلها در زبانهای دیگر: در انگلیسی: hurt یا offended.
متضادها: خوشحال و رضایتمند
عشق ارنه فسون سازد گوید که زلیخا را یعقوب دل آزرده زیبا پسری دارد
او در شغل خود چندان موفق نبود و نزد شاگردانش محبوبیتی نداشت و فقر و مرگ عزیزان او را آزرده بود ولی زندگی خانوادگی آرامی داشت. او به نوشتن شعر ادامه میدهد و در محافل سه شنبه خیابان رم یا خانه ییلاقی خود در ولون نزدیک فونتنبلو هم چنان با هنرمندان ملاقات میکند. مرگ او نیز در ۵۶ سالگی در همین خانه میرسد.
پرستو که از رفتار الک، آزرده شدهاست، در پشت پردهها به او یورش میبرد اما به شکل تصادفی مجموعهای از لوازم آویزانشدهٔ صحنه را آزاد میکند و پایش در یک طناب، گیر میکند. کمی بعد، او به بالا کشیده میشود و هنگامی که طناب دور پایش شل شد، آغاز به افتادن میکند و در معرض خطر له شدن توسط وسایل صحنه و همچنین یک پیانو قرار میگیرد.
همی ترسم شود آزرده آن تن ور نه می گفتم تو را هر شب درون دیده من خوابگه بادا
آن خبرنگار نادان، که بر اساس شنیدههایش، پیش فرضهایی را در ذهن خود ساخته بود، با طرح اتهاماتی نظیر سرقت ادبی و اینکه یغما کتاب یا دیوان کهنهای پیدا کرده و اشعاری را بتدریج از آن بر میدارد و به نام خودش منتشر میکند چنان روح سرکش، آزاد و متلاطم یغما را آزرده بود که یغما او را با تندی از خود رانده بود.