افرا به عنوان یک درخت ارزشمند در اکوسیستمهای طبیعی و فرهنگی ایران شناخته میشود. این درخت به دلیل زیبایی و کاربردهای متعددش، همواره مورد توجه انسانها بوده است. چوب افرا به خاطر استحکام و کیفیت بالایش در صنعت مبلمان و صنایع دستی مورد استفاده قرار میگیرد. علاوه بر این، افرا به عنوان یک نماد از طبیعت و زندگی در فرهنگ ایرانی حضور دارد و در بسیاری از آثار هنری و ادبیات به آن اشاره شده است. درخت آن همچنین نقش مهمی در حفظ محیط زیست ایفا میکند، چرا که با تولید اکسیژن و جذب دیاکسید کربن به بهبود کیفیت هوا کمک میکند. از جنبههای دیگر، افرا به عنوان یک منبع تغذیه برای برخی از حیاتوحش نیز شناخته میشود و میتواند به تنوع زیستی منطقهها کمک کند. در مجموع، نه تنها یک درخت زیبا و مفید است، بلکه نشانهای از پیوند عمیق انسان با طبیعت و اهمیت حفظ این ارتباط در زندگی روزمره به شمار میرود.

افرا
لغت نامه دهخدا
بخیره میازار جان کسی
نباید که پیچی ز افرا بسی.فردوسی.
افرا. [ اَ ] ( اِ ) بزبان مازندری نام درختی است معروف. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). درختی از تیره افراها جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان که درختی است تنومند با برگهای پنجه ای که در باغها و جنگلها می روید. اسپندان. اسفندان. بوسیاه. ( فرهنگ فارسی معین ). درختی بزرگ با برگهای پنجه ای از تیره افراها که جزء تیره های نزدیک به گل سرخیان محسوب میشود، برگهایش متقابل و گلهایش هم دارای پرچم و هم دارای مادگی است و در مناطق معتدل نیمکره شمالی زمین میرویند، دانه هایش بالدار است و اصطلاحاً سامار نامیده میشود، از چوب این درخت بمناسبت استحکامی که دارد در منبت کاری و ساختن طبق و لاوک از آن استفاده میشود و همچنین در خراطی و ساختن گاوآهن و سایر صنایع آن را بکار میبرند. این گیاه دارای اقسام فراوان است که در نواحی مختلفه بنامهای مختلف نامیده میشوند. گونه های این درخت در جنگلهای شمالی ایران فراوان است و تا بحال 7 گونه از آن در جنگلهای ایران شناخته شده است. اسفندان. اسفندان آغاجی. اسفندان. آچ. آقچه. افراغ. جرم شق. اسپندان. بوسیاه. بوسیام. افره. افرای معمولی.
- افرای صحرائی؛ یکی از گونه های افرا که در جنگلهای شمال ایران نیز فراوان است و به اسامی محلی کرب، کرف، گرکو، تلین، که پلت، ککم، کیکم، چیت خوانده میشود. ( واژه نامه گیاهی شماره 22 ) ( درختان جنگلی ایران ص 81 ).
- افرای سفید؛ یکی از گونه های افرا است که بنام افرای نرم اسفندان ابیض نیز موسوم است. ( واژه نامه گیاهی شماره 23 ). افرای نرم. رجوع به افرای سفید شود.
- افرای فندی؛ یکی از گونه های افرا که به آن اسفندان شکری، افرای کانادائی، اسفندان نیز گویند. ( فرهنگ گیاهی ص 9 ). افرای کانادائی.
- افرای بداغی؛ یکی از گونه های افرا که به آن اسفندان برگ بداغی نیز گویند. ( فرهنگ گیاهی ص 9 ).
- افاری چناری؛ یکی از گونه های افرا است. آق آغاج. ( فرهنگ گیاهی ص 9 ).
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
جمع فرئ. بمعنی گور خر یا گور خر جوان.
فرهنگ اسم ها
معنی: ( به مجاز ) خوش قامت و زیبا، کلمه تحسین به معنی آفرین، مرحبا، نام نوعی درخت، ( در گیاهی )، درختی از تیره ی افراها، اسپندان، اسفندان، بوسیاه، درختی که برگهای پنجه ای و میوه بالدار دارد
دانشنامه آزاد فارسی
اَفرا (Acer)
گروهی شامل بیش از ۱۱۵ گونۀ خویشاوند درختی و درختچهای، از جنس افرا (Acer)، تیرۀ افرائیان. نام جنس این گیاهان از واژه ای لاتینی به معنای تیز مشتق شده است و علت آن تیز بودن نوک برگ های این گیاه است. این گروه دارای برگ های متقابل ساده و غالباً پنجه ای، و دارای گل های منظم نر یا نرماده اند. گل آذین خوشه ای، و میوه ساماری و دارای بال بلندی است. در نواحی معتدل نیمکرۀ شمالی می رویند و بسیاری از آن ها گیاهان باغچه ای متداول اند. از این جنس مجموعاً در ایران دَه گونه یافت می شود که در جنگل های شمال، تا ارتفاع ۲هزار متری، و نیز در جنگل های غرب و جنوب ایران می رویند و نام های محلی متفاوتی دارند. کرکو یا کرب (افرای قندی) (Acer Campestre) و افرای شبه چنار (Acer pseudo-platanus) از معروف ترین گونه های این جنس اند. برخی از گونه های افرا، نظیر افرای ابلق (Acer negundo)، بومی شمال امریکایند. چوب درختان افرا مصارف صنعتی دارد و علاوه بر استفاده های گوناگون در صنایع، مبل سازی، و روکار، از چوب آن در مصارف روستایی برای تهیۀ لت جهت پوشش خانه ها و تیروتخته های کندوج (انبار برنج) استفاده می کنند؛ برگ این گیاه عموماً به مصرف تعلیف گاو می رسد.
ویکی واژه

