اعطاف
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
مهربانیها. جمع عطف
ویکی واژه
توجه و میل کردن.
جمله سازی با اعطاف
آنکس که دل از هر دو جهان در کرمت بست بر وی چه بود گر بگشائی در اعطاف
فاتت تجر علی السماء ذیولها میاسه الاعطاف فی جاراتها
علیم نیست به عالم کسی زمنطق طیر به غیر ذات سلیمان کامل الاعطاف
کوه سنگین دل اگر نظم تو بر وی خوانند چون درختش متمایل شود از ذوق اعطاف
زهی فرخ ایالت والا که فراعطافش از اندیشه نظم و ربط امور خویشم بیش از آنچه دل می خواست آسوده داشت، و دامان استغنا را به توسط این و آن و تفقد آن و این آلوده نکرد، مصرع: چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار. آقا محمد را به رحمت والا که ولیعهد حفظ خداست سپردم، فرد:
یحکن لاعطاف الربی و جیوبها غلائل و شی مبهج و مطارفا