برگشتگی

نظر بر جامه از برگشتگی‌ هاست کسی نشناسد از سر پای ما را

از بس گل برگشتگی، در آب دارد طالعم ویرانی افزون می کند، تعمیر من ویرانه را

گر بخوانی این بود سرگشتگی ور برانی این بود برگشتگی

از باده پس نیامد، رنگ پریده ما برگشتگی ندارد، صید رمیده ما

لغت نامه دهخدا

برگشتگی. [ ب َ گ َ ت َ/ ت ِ ] ( حامص مرکب ) وضع و حالت برگشته. ( فرهنگ فارسی معین ). بازگردیدگی. وارونی. واژگونی. انقلاب. برتافتگی. ( یادداشت دهخدا ). تغییر و واژگونی. خمیدگی: عطف؛ برگشتگی دم تیغ. برگشتگی دم شمشیرو بیل و غیره. شَتَر؛ برگشتگی بام چشم. قَلب؛ برگشتگی لب. کَشَف؛ برگشتگی موی های پیشانی چندان که به دایره ماند. برگشتگی پی پای.

فرهنگ عمید

۱. وضع و حالت برگشته.
۲. واژگونی.

فرهنگستان زبان و ادب

{retroflexion} [زبان شناسی] فرایندی آوایی که در طی آن نوک زبان در پشت برآمدگی لثه قرار می گیرد و به سمت سخت کام برمی گردد

جملاتی از کلمه برگشتگی

برگشتگی بخت و سیه‌روزی او از مژگان سیاه برگشتهٔ تست
به لاهور در، صوبه داری که بود به برگشتگی طالعش مرتهن

عبدالله بن محمد نفس زکیه ملقب به اشتر علوی، از رجال مشهور علوی است. مادرش سلمه دختر محمد بن حسن بن حسن مجتبی بود. او متولد شده در مدینه است و در همانجا پرورش یافته‌است. علت اشتهارش به برگشتگی پلکش، به اشتر معروف شده‌بود. اولین بار در وقایع مربوط به سال ۱۴۰ ه.ق از وی یاد شده‌است.

در صورتی‌که مجاری اشکی صدمه دیده باشند احتمال ادامه اشک‌ریزی وجود خواهد داشت. از این‌رو گاهی انجام عمل جراحی دومی جهت اصلاح مجاری اشکی الزامی است. موارد خفیف برون‌برگشتگی ممکن است با انجام کوتر توسط پزشک بهبود یابد.

ایمن نتوان گشت ز برگشتگی بخت پیوست هدف را خطر از پشت کمان است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم