اشک

اشک

اشک مایعی شفاف و شور است که از غدد اشکی چشم تولید می‌شود و به عنوان یکی از واکنش‌های طبیعی بدن به احساسات یا تحریکات فیزیکی شناخته می‌شود. این مایع علاوه بر نقش فیزیولوژیکی، در فرهنگ و ادبیات، معنای عمیق‌تری دارد و به عنوان نمادی از احساسات انسانی، به ویژه غم، شادی، عشق، و دلتنگی مورد توجه قرار گرفته است.

نقش 

اشک نقش مهمی در شست‌وشوی چشم و دفع آلودگی‌ها، ذرات گردوغبار، و مواد تحریک‌کننده دارد. این ویژگی باعث حفظ سلامت و پاکیزگی چشم‌ها می‌شود. وقتی چشم در معرض دود، گردوغبار، یا مواد شیمیایی قرار می‌گیرد، این مایع به سرعت تولید می‌شود تا مواد مضر را دفع کند.

به عنوان واکنش احساس

اشک یکی از طبیعی‌ترین واکنش‌های انسان به احساس غم و اندوه است. وقتی فرد احساس ناراحتی یا دلتنگی می‌کند، این مایع به عنوان راهی برای تخلیه احساسات و کاهش فشار روانی ظاهر می‌شود. البته تخلیه احساسات تنها به غم محدود نمی‌شود؛ بلکه در لحظات خوشحالی شدید نیز ممکن است جاری شود.

لغت نامه دهخدا

اشک. [ اَ ] ( اِ ) قطره. ( برهان ) ( غیاث ) ( هفت قلزم ). قطره آب. ( آنندراج ). هر چکه. قطره باران. ( سروری ) ( فرهنگ اسدی ). قطره را گویند عموماً

فرهنگ معین

( اَ ) [ په. ] (اِ. ) ۱ - قطره، قطرة آب، چکه. ۲ - سرشک، آبِ چشم که موقع گریستن از چشم جاری می شود.،~ تمساح ریختن اظهار همدردی و غمخواری کردن با کسی از روی ظاهر و به دروغ.، ~ کسی دم مشکش بودن به مختصر ناملایمی گریه کردن، همواره آمادة گریستن (ب
(اَ ) (اِ. ) درختچه ای از تیرة پروانه واران که اصل آن از سیبری است و در ایران در نواحی استپی و کوهستان های خشک اطراف کرج می روید.
(اَ ) (اِخ. ) = ارشک: نام مؤسس خاندان اشکانیان. عنوان هر یک از پادشاهان سلسلة مذکور.

فرهنگ عمید

لقب هریک از پادشاهان اشکانی.
۱. (زیست شناسی ) مایعی که از ترشح غده های اشکی حاصل می شود و چشم را مرطوب نگه می دارد و در حال گریستن از چشم فرومی ریزد، سرشک، آب چشم.
۲. [قدیمی، مجاز] قطره.
* اشک ابر (سحاب، میغ ): [قدیمی، مجاز] باران.
* اشک تمساح: [مجاز] گریه ای که از روی تزویر و برای عوام فریبی باشد.
* اشک حسرت (افسوس ): اشکی که از روی حسرت و افسوس ریخته شود.
* اشک خونین (خون آلود، خونی، جگرگون، حنایی، سرخ، گلگون ): [قدیمی، مجاز] اشک آمیخته با خون، اشکی که از سوز دل و از اندوه بسیار فرومی ریزد.
* اشک داوری (مظلوم ): [قدیمی، مجاز] اشکی که ستمدیده ای نزد قاضی یا حاکم برای دادرسی می ریزد، گریۀ مظلوم.
* اشک داوودی: [قدیمی، مجاز] اشک بسیار، اشک ندامت. &delta، اشاره به گریۀ حضرت داوود و اشک هایی که از خوف لغزش خود می ریخت.
* اشک شادی (طرب، شکرین، شیرین ): اشکی که از غایت شادی و خوشحالی جاری شود.
* اشک ریختن (فشاندن، افشاندن ): (مصدر لازم ) گریه کردن.
* اشک کباب: [مجاز] قطره های خون و چربی که هنگام پختن کباب بر روی آتش می ریزد: اظهار عجز پیش ستمگر روا مدار / اشک کباب باعث طغیان آتش است (صائب: لغت نامه: اشک ).
* اشک مو (تاک ): [قدیمی، مجاز] مایعی سفیدرنگ که هنگام هرس کردن درخت انگور از سرشاخه های آن می چکد و خواص دارویی دارد.
* اشک ندامت (پشیمانی ): اشکی که از پشیمانی و افسوس ریخته می شود: امروز که در دست توام مرحمتی کن / فردا که شدم خاک چه سود اشک ندامت (حافظ: ۱۹۶ ).

فرهنگ فارسی

سر سلسله و موسس خاندان اشکانی ( ۲۴۸ - ۲۵٠ ق. م. ) وی در سال ۲۵٠ ق. م. ضد آنتیو خوس دوم پادشاه سلوکی ایران قیام کرد و دولت مقتدر و نیرومندی را تشکیل داد که تا ۲۲۶ م. جانشینان او در ایران سلطنت کردند و بعدا پادشاهان این سلسله بمناسبت احترام او کلمه اشک را بر نام خود افزودند. مثلا اشک دوم اشک سوم... آخرین پادشاه سلسله اشکانی اشک بیست و نهم اردوان پنجم است.
قطره، قطره آب، چکه، سرشک، آب چشم، چکه آب که درحال گریستن ازچشم فروریزد
( اسم ) ۱ - نام موئ سس خاندان اشکانیان. ۲ - عنوان هر یک از پادشاهان سلسل. مذکور.
نام کوهی در غور. مرحوم قزوینی در حواشی لباب الالباب بنقل از طبقات ناصری آرد: تمران ولایتی است از غور در شعاب کوه اشک که یکی از جبال خمسه غور است.

فرهنگ اسم ها

اسم: اشک (دختر) (فارسی)
معنی: آبی که از چشم می ریزد

دانشنامه آزاد فارسی

اَشک
مایع شور مترشّح از غدد اشکی چشم. این مایع پروتئین هایی با خاصیت ضد باکتریایی دارد. اشک چربی ها و ترشحات غشای مخاطی را هم جذب می کند. این مایع سطح چشم را تمیز و ضدعفونی می کند. تغذیه قرنیه را هم بر عهده دارد، زیرا قرنیه رگ خونی ندارد. اگر تولید اشک کافی نباشد، حالت دردناکی با نام خشکی چشم ایجاد می شود. این حالت گاه در سالمندان شایع است و ممکن است به آسیب دیدن چشم بیانجامد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قطره آب چشم را اشک گویند.از آن به مناسبت در باب طهارت و اطعمه و اشربه نام برده شده است.
داخل چشم جزو باطن بدن محسوب می شود.
← نجس نشدن داخل چشم به سبب نجاست
۱. ↑ نجفی جواهری، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۶، ص۴۱۵. 
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۱، ص۵۳۷. 
...
[ویکی اهل البیت] هرگاه شانه های بشر توان تحمل بارها و فشارهای زندگی را نداشته باشد، قطره های حیات بخش اشک به یاری او می آید و با جاری شدن بر گونه ها روحش آرام می شود و توان تازه ای را در خود احساس می کند. اشک ها گویای بسیاری از حالت های انسان هستند و می توانند او را با معنویت و معبودش پیوند دهند.
اشک، در فرهنگ پربار اسلامی منزلت و مقام ویژه ای دارد و یکی از سرچشمه های آرامش آدمی است. گریستن خالصانه، نردبانی برای صعود به عرش الهی، زداینده زنگار گناهان و زاینده نور و سرور قلبی است.
حضرت علی علیه السلام دراین باره می فرماید: «البُکاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ، یُنیرُ الْقَلْبَ؛ گریستن از خوف و خشیت الهی، مایه نورانی شدن دل است».
برای تفصیل رجوع شود به: اشک در عزای امام حسین علیه السلام
قلبی که مهر حسین علیه السلام را داشته باشد، بی شک به یاد مظلومیت و شهادت او می گرید. اشک، زبان دل و شاهد عشق است.

گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی با این مکتب است و اشک ریختن، نوعی امضا کردن پیمان و قرارداد مودت با سیدالشهدا است. ائمه شیعه، گریستن بر مظلومیت اهل بیت و عزای حسینی را تاکید کرده و شهادت اشک را بر صداقت عشق، پذیرفته اند.

ویکی واژه

(جانوری): مایعی اندکی قلیایی و شور که از غده‌های چشم ترشح می‌شود و ملتحمه چشم را مرطوب نگه می‌دارد.
(گیاهی): گیاهی درختچه‌ای، کم‌برگ، خاردار، و کبودرنگ که در نواحی خشک کوهستانی می‌روید.
(سرشک): آبِ چشم که موقع گریستن از چشم جاری می‌شود.
(گیاهی): درختچه‌ای از تیرة پروانه واران که اصل آن از سیبری است و در ایران در نواحی استپی و کوهستان‌های خشک اطراف کرج می‌روید.
مایعی است مثل آب از چشمان انسان سرازیر میشود.اشک بیشتر در خوشحالی ها،ناراحتی ها و گریه کردن می آید.
همچنین در هوای سرد،هوای آلوده،اکسیژن بیش از حد هم سرازیر میشود.بیماری هایی مانند:آب مروارید،شب کوری هم موجب جاری شدن اشک میشود.
ارشک: نام مؤسس سلسله اشکانی، عنوان هر یک از پادشاهان سلسله مذکور.
اشکت را پاک کن.
اشک از چشمانش سرازیر شد.
از ناراحتی اشک از چشمانم جاری شد.
اشک تمساح: اظهار همدردی و غمخواری کردن با کسی از روی ظاهر و به دروغ.
اشکش دم مشکش بود: به مختصر ناملایمی گریه کردن، همواره آماده گریستن. (به طعنه یا تحقیر).

جملاتی از کلمه اشک

تلاش وادی نومیدی‌ام از آن بیش است که اشک سبحه‌ کشد در شمار فرسنگش
خون طفل بیگنه در خاک ریزد وانگهی اشک چون آب زلال آید ز چشم اعورش
کعبه را سزد امروز رو نهد بویرانی زانکه چشم زمزم را سیل اشک خونین است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال قهوه فال قهوه فال عشق فال عشق فال نخود فال نخود