استوار عنوانی در نیروهای مسلح ایران و بسیاری از کشورهای دیگر است که در سلسله مراتب نظامی، پایینتر از درجهٔ ستوان و بالاتر از درجهٔ گروهبان قرار دارد. واژهٔ فارسی استوار که فرهنگستان ایران به عنوان معادل واژهٔ فرانسوی sous officier انتخاب کرده، در زبان فارسی به معنای محکم و مضبوط؛ مستحکم و حصین است. در پارسی میانه، این واژه به شکل ōstavār به معنای محکم، استوار؛ مؤمن به کار میرفته است. به نظر میرسد این واژه از -ava-stā* در زبان ایرانی باستان و از ریشهٔ -stā* به معنای بر پا کردن، ایستادن، استوار کردن در زبان نیاایرانی نشأت گرفته باشد.
استوار
لغت نامه دهخدا
کرانه گرفتم ز یاران بد
که بنیاد من استوار است خود.ابوشکور.ز تیزیش خندان شد اسفندیار
بیازید و دستش گرفت استوار.فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1675 ).بدو گفت ازینها کدامست شاه
سوی نیکویی ها نماینده راه
چنین داد پاسخ که راه خرد
زهر دانشی بی گمان بگذرد
همان خوی نیکو که مردم بدوی
بماند همه ساله با آب روی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. راست و درست.
۳. امین، مورد اعتماد.
۴. (اسم ) (نظامی ) درجه داری که دارای درجه ای بالاتر از گروهبان یکم و پایین تر از ستوان سوم است.
* استوار داشتن: (مصدر متعدی ) [قدیمی]
۱. برقرار داشتن.
۲. اطمینان داشتن، باور داشتن.
۳. امین شمردن.
* استوار ساختن (کردن ): (مصدر متعدی )
۱. محکم کردن.
۲. [قدیمی] تایید کردن.
فرهنگ فارسی
ویکی واژه
محکم، پایدار، سخت.
مورد اعتماد، امین.
درجهای در ارتش، میان گروهبان و افسریار.
جمله سازی با استوار
أبا هر و پیمان ببست استوار ز بهر سفر را بسیجید کار
ترسم ز جود دست جواهرنثار تو در خاتمت نگین نشود دیگر استوار
عنان را بپیچد سوی سوار همان نیزه برکف نمود استوار