برهمه

کلمه برهمه در زبان فارسی به معنای بر تمام است و به عنوان یک قید به کار می‌رود که به معنی فراگیر و شامل بودن اشاره دارد. به عبارت دیگر، یعنی چیزی که شامل همه افراد، اشیاء یا موارد می‌شود.

برای مثال، در جمله‌ای مانند این قانون برهمه افراد جامعه اعمال می‌شود، به این معناست که این قانون شامل تمام افراد بدون استثنا است.

علاوه بر این، برهمه مخفف برهمن است که به معنای اصیل، نجیب، حکیم و پیرو مرشد هنود می باشد.

لغت نامه دهخدا

( برهمة ) برهمة. [ ب َ هََ م َ ] ( ع مص ) پیوسته نگریستن و مژه برهم نازدن. ( از منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || ( اِ ) غلاف بر درخت و شکوفه یا غنچه ناشکفته. ( منتهی الارب ). مجتمع برگ درخت و میوه و شکوفه آن، چون بُرعمة. ( از ذیل اقرب الموارد از لسان ).
برهمه. [ ب َ رَ م َ / م ِ ] ( ص، اِ ) مخفف برهمن است که اصیل و نجیب و حکیم و پیر و مرشد هنود باشد. ( برهان ). رجوع به برهمن شود.

فرهنگ عمید

=برهمن

جملاتی از کلمه برهمه

نه چو تو فرمانروا، برهمه ماسوا دل چو تو را شد گدا، شاه به فرمان دل
تیغی اندر دست دارد از ستم بر اهل فارس برهمه تن ها زندتنها نه برمن می زند
برهمه گیتی در سرای گشاده ست پیش همه خلق باز رفته بکردار
و برهمهٔ هند که براهینِ حکمت در بیان دارند، چنین گفتند که سخن ناگفته بدان مخدرهٔ ناسفته ماند که مرغوبِ طبع‌ها و محبوبِ دل‌ها باشد و خاطبان را رغبات بدو صادق، و سخنِ گفته بدان کدبانویِ شوی‌دیده که حیله‌ها باید کرد تا بازارِ تزویج او بدشواری ترویج پذیرد و هم در لطایفِ کلمات ایشان خوانده‌ام که خاموشی هم پردهٔ عورت جهل است و هم شکوهِ عظمتِ دانایی.
در ۵۲ (پیش از میلاد) این شهر میدان نبرد آلزیا میان ژولیوس سزار و گل‌ها به رهبری ورسینگتوریکس بود. پی‌آمد این جنگ پیروزی جمهوری روم برهمهٔ سرزمین گل بود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم