برعکس در زبان فارسی به معنای معکوس، مخالف یا در جهت مقابل است. زمانی که میگوییم چیزی برعکس چیزی دیگر است، به این معناست که آن دو در جهتی متفاوت قرار دارند یا با یکدیگر تضاد دارند. به عبارت دیگر، اگر یک شیء یا مفهوم را در نظر بگیریم، برعکس آن به معنای وجود یک حالت یا ویژگی مخالف است. این مفهوم در زندگی روزمره نیز کاربرد دارد، جایی که ما با دیدگاهها و رفتارهای مختلف مواجه میشویم که میتوانند به طور کامل با یکدیگر در تضاد باشند. این تفاوتها میتوانند در تصمیمگیریها، انتخابها و حتی در روابط انسانی نیز به وضوح دیده شوند. در واقع، درک مفهوم برعکس به ما کمک میکند تا تنوع دیدگاهها و تجربیات را بهتر بشناسیم و از آنها بهرهمند شویم.

برعکس
لغت نامه دهخدا
- برعکس کردن؛ برخلاف آن کردن.
- || واژگون کردن. وارونه کردن. معکوس کردن.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
ویکی واژه
جمله سازی با برعکس
مؤمنی گفت از چه عید امسال شده برعکس، ماه رنج و ملال
ما را ز ماهی قلم و بحر دست او برعکس این مشاهده افتد زهی عجاب
هوای کیمیایش بر گزاف است مرادش جمله برعکس و خلافست