باد کوه
فرهنگستان زبان و ادب
ویکی واژه
جمله سازی با باد کوه
ای کوه باد حمله و ای باد کوه حلم ای ذوالفقار مردی و ای مرد ذوالفقار
بادیم و نداریم همی خیرگی باد کوهیم و زر و سیم نداریم چو کهسار
هیچکس بیدل رهین منت راحت مباد کوه میگردد همه گر سایه بر سر میکنم
فرشهای خسروی بربود باد کوهسار نقشهای مانوی بسترد ابر از گلستان
خنده شیرین گل تا دید باد کوهکن بس که چون فرهاد در کوه و بیابان گشته است
خاکی که یافت سایهٔ حزم تو زان سپس از باد کوه کن نبرد در هوا غبار
خاک است جای گنج و بر این باد کوه شکل سلطان به ما نمود یکی گنج شایگان